حیدر مشتت

حیدر مشتت

فهرست مطالب

پندار پدیا: حیدر مشتت

 

یکی از مدعیان دروغین مهدویت در عصر جدید شیخ حیدر مُشَتَّت المُنشِداوی است. وی قبل از آن جزء پیروان شهید صدر بود و حرکتش در زمان ایشان آغاز شد. او دعوتش را فقط برای عده‌ای خاص ابراز می‌کرد. حیدر مشتت ابتدا ادعا کرد که همان قحطانی [1] موعود است و سپس مدعی شد که یمانی است.

 

مقدمه

احمد اسماعیل گاطع الهمبوشی (مشهور به احمد الحسن) و حیدر مشتت در ابتدا با یکدیگر شریک بودند؛ اما پس از مدتی میان این دو اختلاف افتاد و سپس باهم توافق کردند که احمد اسماعیل فرستاده امام زمان باشد و حیدر گواه او. حیدر مشتت نیز با صدور بیانیه‌ای، حمایتش از احمد اسماعیل را اعلام کرده و او را فرستاده امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف نامید و در مقابل احمد اسماعیل نیز شیخ حیدر مشتت را به‌عنوان شاهد و گواه خود اعلام کرده و گفت حجت بر مردم تمام شده است! [2]

این قرارداد و همکاری، حدود یک سال دوام آورد؛ اما دوباره به اختلاف کشیده شد و حیدر ادعا کرد که یمانی خود اوست! احمد الحسن نیز عصبانی شد و حیدر را لعنت کرده و به‌عنوان سامری عصر ظهور و خائنِ در بیعت معرفی کرد. در این مرحله بود که احمد اسماعیل، بر ادعاهای خود افزود و علاوه بر یمانی بودن، ادعا کرد سید و از اولاد امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف و نیز وصی آن حضرت است و بعد از ایشان حکومت خواهد کرد؛ اما فعلاً به‌عنوان سفیر برای جهانیان فرستاده شده است! از آن روز بود که عنوان شیخ را حذف کرد و به‌جای آن، خود را سید احمد الحسن نامید!

حیدر مشتت پس از جداشدن، اشکالات زیادی بر شریکش احمد الحسن می‌گیرد که اشکالات قوی و محکمی هستند، و در سخنان حیدر مشتت درباره شریکش، بسیاری از دروغ‌های احمد الحسن برملا می‌شود. [3] زمانی که او با بیانیه‌ها، مشغول درگیری با شریک سابقش بود، در عماره سکونت داشت و در آنجا دفتری برای خود و نشریه‌اش (نشریهٔ قائم) تأسیس کرد. شریکش احمد الحسن نیز در تنومه (نزدیک بصره) ساکن بود. احمد الحسن به طور مستقیم با یارانش دیدار نمی‌کرد؛ بلکه در اتاق استقبال، یک بلندگو گذاشته بود و خودش در اتاق دیگری با آنان صحبت می‌کرد و برای آنان درس‌های عجیبی از تفسیر قرآن ارائه می‌داد. بعدها یک گروه مسلح ناشناس، چند بار به دفتر شیخ حیدر حمله کرده و عاقبت، شیخ حیدر در میانه سفر به بغداد، در منطقه زبونه، با گلوله کشته شد. یاران شیخ حیدر مشتت، احمد الحسن، شریک پیشین حیدر را قاتل و مسئول خون او می‌دانند. [4]

حیدر مشتت که بود؟

شیخ حیدر مُشَتَّت چاسب القحطانی آل مُنشّد معروف به ابوحسن اهل العماره عراق بود. وی بعدها نام خود را به ابوعبدالله الحسینی القحطانی تغییر داده، ادعای فرزندی امام دوازدهم عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را کرده و احمد الحسن را دجال نامید. حیدر مشتت از پیروان شهید صدر بود و حرکتش در زمان زندگانی ایشان آغاز شد. اما باتوجه‌به روحیات محافظه‌کارانه خود در ابتدا دعوتش را فقط برای عده خاصی ابراز کرد. وی در ابتدا ادعا کرد که همان قحطانی موعود است و سپس مدعی شد که یمانی است.

حیدر مشتت در سال ۱۳۷۱ شمسی و برای اولین‌بار به ایران آمد و مدت ۷ ماه در حوزه الحجره عراقی‌ها در قم تحصیل کرد. سپس به عراق بازگشته و توسط رژیم بعث دستگیر شد. وی پس از آزادی از زندان به همراه چند نیروی استخبارات صدام در بخش امور حوزه، دوباره وارد حوزه شهید صدر شد. حیدر مشتت از جمله مدعیان یمانی در عراق بود که کتاب‌های خود را با عنوان السید ابوعبدالله الحسینی القحطانی منتشر کرد. مهم‌ترین کتاب این فرد موسوعه القائم بوده و در آن دلایل ادعای خود را مطرح می‌کند.

رفاقت حیدر مشتت و احمد اسماعیل

احمد الحسن و حیدر مُشتت در سال ۱۳۷۷ در حوزه علمیه با یکدیگر آشنا شده و در همان سال به علت نامعلومی هر دو در زندان ابوغریب زندانی شدند، تا اینکه بنابه‌درخواست صلیب سرخ جهانی، نام آنان در میان لیست زندانیان ابوغریب در روزنامه‌های بغداد منتشر گردید. [5] پس از آزادی از ابوغریب و در سال ۱۳۷۸ در حوزه شهید صدر، حیدر مشتت و احمد اسماعیل درباره ادعای یمانی و وزارت امام دوازدهم به توافق رسیدند. پس از آن با زیرسؤال‌بردن نیابت عامه فقها و ادعای فساد مالی در حوزه‌های علمیه و ناکارآمدی دروس، هر دو از ادامه تحصیل در حوزه علمیه انصراف دادند.

حیدر مشتت و احمد الحسن پس از انصراف از حوزه علمیه، خانه‌ای را به‌عنوان مکتب امام احمد اسماعیل و یمانی موعود در محله صریفه در منطقه سهله در نظر گرفته و در آنجا به نشر عقاید و تجهیز قوای نظامی خود پرداختند. [6]

حیدر مشتت در سال ۱۳۷۹ به همراه شخصی به نام عیسی المزرعاوی معروف به سید صالح ابوشاهد وارد ایران شده و برای تبلیغ احمد الحسن به قم رفت و پس از دیدار با فردی به نام حسن راضی الکعبی برنامه‌های تبلیغی خود را آغاز نمود.

دیدار با سید محمدصادق روحانی و شیخ علی کورانی و ارسال نامه دعوت به ۲۴ تن از مراجع حوزه علمیه قم از برنامه‌های تبلیغی حیدر مشتت در قم بود. او پس از تحمل شش ماه زندان در ایران، بدون گرفتن نتیجه به عراق بازگشت.

در سال ۱۳۸۱ در بیانیه‌ای مشترک با احمد الحسن به‌صورت رسمی اعلام کردند حیدر مشتت همان یمانی موعود و احمد اسماعیل فرزند و فرستاده امام مهدی است. آن‌ها در ابتدا شخصِ یمانی را مبهم گذاشتند و معلوم نکردند که کدام‌یک از آن‌ها یمانی خواهد بود. [7]

بالاخره بر این امر اتفاق‌نظر پیدا کردند که احمد الحسن، یمانی موعود، و حیدر مشتت، شاهد وی باشد و به مدت یک سال این اتفاق ادامه یافت. اما پس از یک سال حیدر مشتت خود را یمانی و احمد اسماعیل را دروغگو خواند[8] و به نقد ادعاهای احمد اسماعیل پرداخت.

عاقبت حیدر مشتت

در سال ۱۳۸۳ بین احمد الحسن و حیدر مشتت اختلاف به وجود آمد. احمد الحسن در تناقضی آشکار، با بیانیه‌ای خود را به‌صورت توأمان وصی امام علیه‌السلام و یمانی موعود معرفی کرده و گفت:

«امر من روشن‌تر از خورشید در وسط روز است؛ و من اولین مهدی وهمان یمانی موعود هستم.»

در مقابل حیدر مشتت ادعا کرد که یمانی خود اوست، احمد الحسن نیز عصبانی شده، حیدر مشتت را لعنت کرده و به‌عنوان سامری عصر ظهور، خائن در بیعت معرفی کرد. حیدر مشتت پس از جداشدنش، اشکالات زیادی بر شریکش، احمد الحسن، گرفت که اشکالات قوی و محکمی بودند.

همچنین مشتت در نشریه قائم شماره ۱۱ بسیاری از دروغ‌های احمد الحسن را برملا کرد.

بالاخره حیدر مشتت در راه بغداد به ضرب گلوله از پای در آمد. طرف‌دارانش، احمد اسماعیل را متهم به قتل او کردند. [9]

افشاگری‌های حیدر مشتت در مورد احمد اسماعیل

در اینجا به برخی از سخنان حیدر مشتت درباره شریک سابقش، احمد الحسن [که در برخی موارد، بسیاری از دروغ‌های احمد دجال را بر ملا ساخته] به نقل از ناظم العقیلی اشاره می‌شود:

حیدر مشتت خطاب به احمد الحسن می‌گوید: در روایتی از امام باقر علیه‌السلام و هم چنین در کتابی که خودت منتشر کرده‌ای، درباره یمانی چنین آمده است:

«یمانی مردم را به‌سوی امام دعوت می‌کند؛ تو ادعا می‌کنی که یمانی هستی و حال آن که مردم را به بیعت با خودت دعوت می‌کنی».

این چیزی است که نیاز به دلیل و برهان ندارد و کاملاً آشکار است، شاهد آن هم القابی است که برای خودت تراشیده و گفته‌ای: من باغی از باغ‌های بهشت هستم که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم بدان خبر داده! این عناوین را نیز برای خودت به کار برده‌ای: «باقی‌مانده آل محمد»، «ستون مستحکم»، «وصی و فرستاده امام مهدی علیه‌السلام به‌سوی همه مردم»، «حمایت شده به‌وسیله جبرئیل»، «تأیید شده به میکائیل»، «یاری شده به‌وسیله اسرافیل»، «فرزندانی که بعضی از آنان از (نسل) بعضی دیگر هستند» و خداوند شنوای دانا است.

در جایی دیگر می‌گوید:

«تو ادعا می‌کنی که یمانی موعود هستی؛ ولی درعین‌حال خود را فرزند امام مهدی علیه‌السلام می‌دانی؛ درحالی‌که همگی می‌دانیم امام مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف از نسل امام حسین علیه‌السلام است و یمانی از نسل امام حسن علیه‌السلام

در بخش دیگری به احمد می‌گوید: تو در پیامی که در تاریخ ۱ شوال ۱۴۲۴ قمری صادر نموده‌ای، چنین نوشته‌ای:

«به سید محمود حسنی و سید حسنی زیباروی، از کوه‌های دیلم و قزوین و به سادات شش‌گانه بزرگواری که نزدیک به امام مهدی علیه‌السلام هستند و به نوزده‌نفری که با امام مهدی علیه‌السلام مرتبط هستند! بر شما است که از وصی امام مهدی علیه‌السلام اطاعت و امتثال کرده و آن را علنی کنید و درملأعام با او بیعت کنید. اگر چنین نکنید، از امام مهدی علیه‌السلام نافرمانی کرده‌اید».

این سخن تو مردود است؛ زیرا تو این افراد را به‌شدت ستوده و اقرار کرده‌ای که اینان از خواص و مقربان امام هستند و آن‌چنان‌که خودت برشمرده‌ای، این بیست و هفت نفر، با امام مهدی علیه‌السلام ارتباط دارند. اما از این تعداد، هیچ‌کدام فرمان تو را اجرا نکرده و نه‌تنها با تو بیعت ننموده، حتی از تو اطاعت هم نکردند؛ بلکه بر عکس، بهترین و برترین آنان، آن‌چنان‌که خودت ستوده‌ای، سید محمود حسنی بود که علناً تو را تکذیب کرد و دروغ‌گو و دجال بودنت را آشکار ساخت. او (سید محمود حسنی) این مطلب را در پاسخ استفتا شخصی به نام مهنّد شیاع علیه تو بیان کرده که تو نیز آن (رد و تکذیب سید محمد حسنی) را در کتاب خودت، الافحام لمکذب الامام نقل کرده‌ای. پس معلوم می‌شود که باید حرف آن بیست و هفت‌نفری که با امام ارتباط دارند را پذیرفته و حرف تو را رد کرد!

سخنان حیدر مشتت نشان‌دهنده این است که احمد الحسن، خود را حسنی دانسته و هم چنین امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را نیز حسنی می‌داند درحالی‌که این مخالف اجماع شیعه است، چون شیعه معتقد است که امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف از نسل امام حسین علیه‌السلام هستند و این سر نخ دیگری برای کشف افکار وهابی احمد الحسن است؛ چرا که وهابی‌ها معتقدند که امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف حسنی هستند!

حیدر مشتت همچنین می‌گوید: تو در بسیاری از بیانیه‌ها و پیام‌ها، امام زمان علیه‌السلام را پدر مستقیم خود دانسته و گفته‌ای: «پدرم به من گفت»، یا «پدرم به من خبر داد»، و… و در پیامی دیگر در تاریخ ۲۰ صفر ۱۴۲۴ قمری گفته‌ای: «من بنده فقیر، اولین کسی هستم که پس از جدم امام مهدی، از آنان بیزاری می‌جویم …». این تناقضی آشکار است درحالی‌که تو ادعای عصمت می‌کنی!

اگر بگویی منظورم از «پدر» همان «جد» است؛ چون جد هم پدر محسوب می‌شود، در جوابت می‌گویم: در یکی از نوشته‌هایت با عنوان الیمانی الموعود، روایتی از امام صادق علیه‌السلام از رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم نقل کرده‌ای که پیامبر در شب وفاتش فرمود: «… سپس [بعد از امام زمان علیه‌السلام] دوازده مهدی دیگر از اولاد امام زمان علیه‌السلام خواهند آمد. وقتی که زمان وفاتش [امام زمان علیه‌السلام] فرارسد، حکومت را به اولین مهدی پس از خود خواهد سپرد. او سه اسم دارد: اسمی مانند من و اسم پدرم که آن عبدالله و احمد است و اسم سومش هم مهدی است، او اولین مؤمن خواهد بود».

پیامبر، وقتی که فرمود امام زمان علیه‌السلام پس از خود حکومت را به فرزند اولش می‌دهد، در مقام بیان بوده و منظور پیامبر از این سخن، فرزند مستقیم است نه غیرمستقیم وگرنه می‌فرمود: «حکومت را به مردی از ذریه خود یا یکی از فرزندان یا نوه‌هایش می‌سپارد»؛ حال‌آنکه احمد دجال، خود را با چهار واسطه به امام زمان منتسب می‌کند؛ بنابراین ادعای او مبنی بر این‌که وی مصداق حدیث ادعایی امام صادق علیه‌السلام است، دروغی بیش نخواهد بود! چرا که در این حدیث ساختگی تصریح شده است که امام زمان علیه‌السلام بلافاصله بعد از خود، حکومت را به اولین مهدی علیه‌السلام واگذار می‌کند، نه بعد از چهار نسل و این هم دلیل دیگری بر اشتباه و دروغ احمد دجال است.

اشکالی به این روایت [روایت وصیت] [10] وارد است: اینکه؛ با روایات رجعت و سخن ائمه علیهم‌السلام که گفته‌اند امام علیه‌السلام حکومت را به امام حسین علیه‌السلام می‌سپارد، معارض است. در تفسیر عیاشی از صالح بن سهل از امام صادق علیه‌السلام روایت شده هنگامی که وفات امام زمان علیه‌السلام فرارسد، امام حسین علیه‌السلام او را غسل و کفن و حنوط و دفن خواهد کرد و پس از وصی، فقط وصی خواهد آمد. این سخن امام صادق علیه‌السلام به این معنا است که فردی که پس از امام زمان علیه‌السلام می‌آید، امام حسین علیه‌السلام خواهد بود.

حیدر مشتت در نقد دیگری می‌گوید: تو ادعا می‌کنی که اولین مؤمن به امام مهدی علیه‌السلام هستی و خودت را به امیرالمؤمنین علیه‌السلام تشبیه کرده و درعین‌حال می‌گویی: «من دعوت‌کننده هستم»؟؛ درحالی‌که داعی (به معنای دعوت‌کننده)، باید پیامبر باشد نه امیرالمؤمنین! چگونه می‌شود که دعوت‌کننده، خودش اولین مؤمن باشد؟!

حیدر مشتت درباره اولین بیانیه‌ای که احمد الحسن در تاریخ ۱ شوال ۱۴۲۴ قمری صادر کرده می‌گوید: «تو در آن بیانیه گفته‌ای؛ اولین معجزه‌ای که برای مردم آشکار می‌کنم این است که مکان قبر حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها را آشکار می‌کنم». درحالی‌که تمام مسلمانان اتفاق‌نظر دارند قبر فاطمه سلام‌الله‌علیها مخفی است و هیچ‌کس غیر از امام مهدی علیه‌السلام مکان آن را نمی‌داند!

همچنین گفته‌ای: «امام مهدی علیه‌السلام، مکان قبر مادرم فاطمه سلام‌الله‌علیها را به من نشان داده و قبر او کنار قبر امام حسن علیه‌السلام و چسبیده به آن است؛ گویا امام حسن علیه‌السلام در آغوش فاطمه سلام‌الله‌علیها دفن شده و حاضرم بر این ادعا قسم بخورم».

این سخنت نیز مردود است؛ زیرا معجزه باید چیزی باشد که مردم با چشم آن را ببینند و حس کنند، اما آنچه تو ادعا می‌کنی، نه دیدنی است و نه لمس‌کردنی! مگر این‌که قبر امام حسن علیه‌السلام نبش شود تا بفهمیم تو راست می‌گویی یا دروغ.

اما این‌که گفته‌ای: «حاضرم بر این ادعا قسم بخورم»؛ در جواب می‌گویم: اگر این کار با قسم حل می‌شد که اصلاً نیاز به معجزه نبود و از همان اول کار با قسم به سرانجام می‌رسید!

در جای دیگر حیدر می‌گوید: تو خود سخنانت را نقض می‌کنی! در کتابت گفته‌ای: «آن کسی که زمین را پر از عدل و داد می‌کند، احمد است»، و در صفحه ۲۴ از همان کتاب در حدیثی آورده‌ای: «خداوند امور را برای آل محمد سامان می‌دهد، به‌وسیله مردی که بر سیره تقوا و هدایت عمل می‌کند، در قضاوتش رشوه نمی‌گیرد…، سپس کسی می‌آید که در صورتش خال درشت دارد و او زمین را پر از عدل و داد می‌کند…». پس چگونه ممکن است تو [آن کسی باشی که] زمین را پر از عدل و داد می‌کند؟ حال آن که در حدیث مذکور، تصریح شده است فردی که زمین را پر از عدل و داد می‌کند، دارای خال در صورت است. در پایان حیدر مشتت، تیرخلاص را بر وجود احمد الحسن وارد نموده و می‌گوید: همان گونه که افراد تو را می‌شناسند، شهرت واقعی تو احمد اسماعیل سَلَمی است و نام پدرت اسماعیل است نه مهدی!. [11]

منابع و مأخذ:

[1] به جز واژه «یمانی» و «منصور الیمانی» و «الخلیفه الیمانی» که به مردی از اهل یمن تصریح دارند، به احتمال قوی واژه «قحطانی» که در روایات متعددی خصوصاً در منابع اهل سنت آمده نیز به همین شخصیت اشاره دارد، زیرا قحطانی تعبیر دیگری از یمانی است.

[2] بیانیه حیدر مشتت، تاریخ 6 جمادی الثانی، 1424 (ه-ق).

[3] بیانیه حیدر مشتت، نشریه‌ی قائم، شماره 11.

[4] برای اطلاع بیشتر: دجال بصره، علی کورانی عاملی، بوستان کتاب، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، ص 29.

[5] اسماعیل، احمد الحسن، الجواب المنیر، ص۸۲.

[6] دراسه تحلیله حول الحرکات المهدویه، ص۷

[7] محمد علی نصرالدین، فعالیات صهیونیه وهابیه فی العراق، ص۱۷

[8] دجال البصره، علی کورانی عاملی، بوستان کتاب، ص ۲۹

[9] دجال البصره، علی کورانی عاملی، بوستان کتاب، ص ۴۲

[10] از امام علی علیه‌السلام از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم روایت كرده‌اند كه آن حضرت در همان شبى كه رحلتش واقع شد، به على علیه‌السلام فرمود: اى ابا الحسن كاغذ و دواتى بیاور. حضرت رسول اكرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم وصیت خود را املاء می‌فرمود و على علیه‌السلام مى‌نوشت، تا بدین جا رسید كه فرمود: یا على! بعد از من دوازده امام مى‌باشند و بعد از آنها دوازده مهدى … (ثُمَّ یكُونُ‏ مِنْ‏ بَعْدِهِ‏ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِیاً فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْیسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ أَوَّلِ الْمَهْدِیینَ) و چون وفات او برسد، (خلافت) را به فرزندش بدهد که او اولین مهدی از آن دوازده مهدی است.

[11] دجال البصره، علی کورانی عاملی، بوستان کتاب، صص 30 – 32

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *