هیچکس نمیتواند وجود شرّ و بلاهای گوناگون به معنای عام در عالم را انکار کند؛ زیرا وجود آنها روشن و واضح است. از سوی دیگر، انکار وجود شرّ نیز خود اثباتکننده شرّ است. وجود بلایای طبیعی همانند زلزله، سیل و… که به کشتارهای جمعی منجر میشوند، مورد تأیید هر صاحب عقل و بصیرت است. همچنین همگان وجود ظلم ستمگران، رذایل اخلاقی را نیز میپذیرند.
حال که همه این موارد را پذیرفتیم سؤالات مهمی درباره رابطه خداوند و این شرور مطرح میشود از جمله اینکه:
آیا خدایی که صاحب قدرت مطلق است، خدایی که خیر محض بوده و هرگونه نقص و ضعف در او محال است، به وجود شرّ در جهان رضایت میدهد؟
آیا چنین خدایی نمیتواند از بروز این همه شرارت و ناراحتی جلوگیری کند؟
آیا میتوان وجود شرّ و بلا را دلیلی بر محدودیت صفات عالیه الهی دانست؟
این سؤالات از مهمترین شبهات مکاتب الحادی و آتئیستها در رد وجود خداوند است و الهیدانان مکاتب مختلف ادیان ابراهیمی تلاش کردهاند به این سؤالات پاسخهایی روشن و قانعکننده دهند.
مناظرات میان آتئیستها و الهیدانان در مورد مسئله شر و وجود خداوند به دنیای هنر نیز کشیده شده است. برای مثال سریال «عشاء ربانی نیمهشب» یکی از همین آثار هنری است که بررسی مسئله شرّ پرداخته است.
سریال «عشای ربانی نیمهشب» یا «مراسم نیمهشب» (Midnight Mass)، یک سریال اینترنتی آمریکایی در ژانر درام و فراطبیعی ترسناک است که توسط «مایک فلنگن» (Mike Flanagan) خلق شده است. داستان سریال عشاء ربانی نیمهشب از این قرار است که مرد جوانی پس از گذراندن چهار سال زندان برای کشتن شخصی در یک حادثه رانندگی و در حالت مستی، به زادگاه خود در جزیره کراکت باز میگردد، به امید اینکه بتواند زندگی خود را بازسازی کند. بازگشت او بهعنوان یک کشیش جوان مرموز و کاریزماتیک که شروع به احیای ایمان مردم شهر میکند با وقایعی همراه است که دستمایه این سریال شده است. در ادامه نقد این سریال را میخوانید:
پندار پدیا به نقل از آینقد؛ در سکانس اول شخصیت اصلی فیلم با یک دختر جوان تصادف کرده موجب قتل او میشود. به همین علت چند سال به زندان میافتد. دیالوگ اساسی درمانگری که در صحنة تصادف حاضر میشود، این است که چرا خدا تو را نگه داشت و آن دخترک را کشت؟! این شبهه که چرا خداوند جلوی سختیها را نمیگیرد و این همه فساد و ظلم و… در جهان در جریان است، تمام فیلم را میسازد.
فرشتهٔ خونآشام و عشاء ربانی قلابی!
در طول سریال عشاء ربانی نیمهشب، ما با افراد مختلفی از بیدین و مسیحی و مسلمان طرف هستیم که مشغول به انجام مناسک دینی خود هستند. اما کشیش قصه که به لطف یک خونآشام (Vampire) زنده شده است، میتواند با قطرهای از خون آن موجود خبیث، تمام بیماریها را از بین ببرد. کشیش با ترکیب شراب مراسم عشاء و خوراندن آن به تمام مردم، مریضیهای جزیره را برطرف کرده و حتی یک دختر معلول را شفا میدهد. در کنار این تا آخر سریال شاهد زنده کردن مردگان و شفادادن کل جزیره توسط این مراسم عشاء ربانی که با خون یک خونآشام برگزار میشود، هستیم.
شخصیت کشیش که در سریال تبدیل به خونآشام میشود
نام سریال هم به همین دلیل عشاء ربانی نیمهشب است که چون کشیش، در رگهای خود خونِ خونآشام دارد و نمیتواند در روز مراسم شرابخوری را برگزار کند و در نتیجه مجبور است در نیمهشب مراسم را برگزار کرده و به مردم بهجای شراب رایج [بهعنوان نمادی از خون مسیح]، از خونِ خونآشام دهد.
در واقع مردمی که با سالها نوشیدن خون مسیح، دردی از ایشان دوا نشده؛ اکنون با خوردن خون این خونآشام، کاملاً مشکلاتشان برطرف میشود. حتی خوردن این خون در پایان فیلم باعث جاودانه شدن انسانها میشود. تنها مشکل این است که این افراد دیگر در نور نمیتوانند حرکت کنند و الا میسوزند و پودر میشوند.
شبههٔ شرّ
با دیدن سریال عشاء ربانی نیمهشب، مخاطب بدون شک میگوید چرا اولاً خون مسیح که این همه سال خورده میشده، هیچ دردی را از مردم دوا نکرده است؟ در واقع این بخش، نقدی بر دین سکولار مسیحیت است که متأسفانه روزبهروز در حال کمرنگتر شدن در غرب و به حاشیه رانده شدن است. البته از یک دین تحریف شده انتظار چندانی نمیتوان داشت. اما بههرحال حضرت مسیح (علیهالسلام) مدافع مظلومان و ستمدیدگان در مقابل یهودیان منحرف زمانهٔ خود بوده است. این خصلت حضرت عیسی (علیهالسلام) متأسفانه امروز در کلیسای کاتولیک یافت نمیشود.
نکتهٔ دوم فیلم فرادینی بوده و اساساً در مورد خداوند است. چرا خداوند این همه مریضی و بدبختی و رنج را برای مردم پسندیده و این بلایا را رفع نمیکند؟
این شبهه اساس فیلم را تشکیل داده و به نظر با زبان هنر بهخوبی توانسته منظور خود را بیان کند. اما از جهت فلسفی، این شبههٔ بیمعنایی است.
پاسخ فلسفی به شبههٔ شر
اولین دلیل در رد این شبهه این است که ما مکرراً شاهد شفا یافتن افراد مختلف به دست ائمه، اولیای خدا و عرفای بزرگ هستیم و اینکه بگوییم برای شفا یافتن نیاز به یک شیطانِ خونآشام داریم، سخن صحیحی نیست.
همچنین اساساً بسیاری از این بلایا اتفاقاً نتیجهٔ دوری از دستورات الهی است. مثلاً در سریال، تصادف به خاطر مستی راننده صورت گرفته و اساساً اشتباهات انسانی موجب این مشکلات شده است. اگر از همان ابتدا شخص الکل مصرف نمیکرد، این فجایع هم رخ نمیداد. پس بسیاری از ناعدالتیها و فقر و گرسنگی و کشتارهای عظیم در جهان، نتیجهٔ اعمال آگاهانهٔ انسانهاست و نمیتوان این اشتباهات را به گردن خداوند انداخت.
در کنار این مسئله، اساساً این جهان جایی که محل ماندن باشد، نیست و ما در این جهان صرفاً چند صباحی هستیم و موطن اصلی ما انسانها، جهانهای بَعدی است. برای همین این نگاهی که جهان مادی را محور قرار میدهد، کاملاً باعث پوچگرایی شده و هدفی را وراء این جهان متصور نیست. اما در نگاه فلسفی و دینی، این جهان تنها بخش بسیار کوچکی از زندگی ماست. اتفاقاً زندگی جاودانهٔ ما در سرایی دیگر و جهانی بسیار بزرگتر، جذابتر و واقعیتر خواهد بود. برای همین فیلم با محور قرار دادن این جهان، اشتباهی بسیار بزرگ را که نتیجهای جز پوچگرایی و ناامیدی ندارد، مرتکب شده است.
علاوه بر این موارد، این جهان جایی برای رشد ما است. یعنی با زندگی در اینجا، ما جهانهای آینده را میسازیم و این سیر و سلوک، بدون سختی ممکن نیست. همانطور که یک داوطلب کنکور برای پذیرفته شدن در دانشگاه مطلوب خود، چند سال فشار را تحمل میکند. دقیقاً ما نیز برای رسیدن به نعمات بینهایت و ابدی الهی، مشکلاتی را تحمل میکنیم تا در این آزمون الهی پیروز شویم. البته شیرینیهای زیاد این جهان هم وجود دارد که سختیها را نیز شیرین میکند. یعنی اساساً این جهان محور و اصل و هدف خلقت نیست تا ما با مشکلاتمان، از خداوند گلهمند شویم. بلکه تمام این مشکلات برای جوانه زدن ما و رویش استعدادهای ماست.
کلانتر و فرزندش در حال اقامه نماز جماعت
همانطور که دانه تا زیر خاک نرود، به شکوفایی نمیرسد. ما هم با تحمل همین سختیها میتوانیم به لذتهایی غیرقابلوصف و بسیار دلپذیر برسیم.
همهٔ اینها به کنار، یکی از مهمترین فوائد دین، همین آسان شدن تحمل مشکلات است. به این شکل که دیندار با هدف رسیدن به جهانهایی بسیار جذابتر، این مشکلات را با رضایت قلبی تحمل میکند. یعنی شخص دیندار با توجه به خداوند و اینکه چگونه خدا دارد او را مثل یک استاد ماهر رزمی (که گاهی شاگرد را رنج میدهد تا شاگرد قویتر شود.) تربیت میکند تا از این جهان پر از رنج و درد پرواز کرده و اتفاقاً به عوالم بعدی توجه کند.
اساساً قرآن کریم زندگی در این جهان را یک فریب دانسته که زودگذر است؛ اما جهان پس از مرگ را با تمام لذایذ فراوانش، زندگی حقیقی و پایدار معرفی میکند؛ بنابراین اگر نگاه ما به این جهان واقعی شود و صرفاً اینجا را یک مزرعهای برای کاشتن محصول بدانیم که زودگذر هم است، نهتنها تحمل مشکلات برای ما آسان میشود؛ بلکه مثل بعضی از بزرگان، از اینکه داریم جهان دیگری را آباد میکنیم، بسیار خوشحال هم خواهیم شد.
بهصورت کلی اگر نگاه ما فقط به این جهان نباشد و دائماً خودمان را به جهانهای بعدی و اتفاقاتی که در پیش است متوجه سازیم، فلسفهٔ بسیاری از مشکلات برایمان حل خواهد شد.
نکتهٔ آخر در مورد این فیلم:
شیطانگرایی پنهان آن است. چرا که در تمام سریال عشاء ربانی نیمهشب، خونآشام یا خونآشام، با هیبتی ترسناک انسانها را شفا داده و حتی مرده زنده میکند. درحالیکه خون مسیح و متعصبان کلیسایی هیچ فایدهای ندارند. در پایان هم به طرز ناشیانهای فیلم با آتش زدن خانهها تمام میشود و مردم در آفتاب میسوزند. گویا اگر خانهها را آتش نمیزدند خونآشام تمام انسانهای جهان را شفا داده و زندگی ابدی را (گرچه در یک مکان بدون نور خورشید) به دیگران هدیه میداد! پایانبندی سریال بسیار ضعیف است. مثلاً بعضی افراد میتوانستند پشت درخت یا زیر خاک یا زیر آب، جایی که آفتاب نرسد مخفی شوند؛ ولی همه کشته میشوند.
جالب توجه است که در این فیلم از مسلمانان [کلانتر و فرزندش به نامهای حسن و علی در این فیلم دو شخصیت مسلمان هستند] در مقابل مسیحیان افراطی یک دفاع ضمنی شده است تا بتواند مخاطب غربی خود را کاملاً از مسیحیت زده کند. چرا که اساساً شبههٔ فیلم در مورد خداوند است و نه یک دین خاص.