پندار پدیا به نقل از معراج خرد؛ پبامبران الهی برای هدایت بشر از جانب خداوند متعال مبعوث شدهاند تا با ارائه برنامهای جامع برای زندگی بشر، به آنها را کمک کنند در مسیر بندگی و عبودیت خداوند گام بردارند. جایگاه و مقام ویژه فرستادگان الهی که همگی دارای صفات ویژهای میان اقوام خود بودند بر هیچ جوینده حقیقتی پنهان نیست. اما موضوع دیگر، خاتمیت پیامبر مکرم اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم است که در قرآن و دیگر کتب آسمانی به آن اشاره شده است.
اما در این میان بودند افرادی که با دروغ و خدعه درصدد کسب جایگاه و مقام میان عموم مردم برای خود بودند و جایگاه رفیع بعثت و پیامبری نیز از شر این افراد در امان نبوده است. در تمام اعصار افرادی به استفاده از حربههای مختلف به سمت این جایگاه الهی دستان خود را دراز کرده و سبب گمراهیِ گروهی از مردم شدند.
دوم خرداد ماه مصادف با سالروز ادعای بعثت سیدعلیمحمد شیرازی مشهور به باب است. از این فرصت استفاده کردیم تا پیرامون ادعای بابیت علیمحمد شیرازی با استاد محترم حجتالاسلاموالمسلمین روزبهانی به گفتگو بنشینیم. حاصل این مصاحبه را در ادامه میتوانید بخوانید:
استاد ضمن سلام و عرض احترام و خسته نباشید؛ همانطور که میدانید دوم خرداد ماه مصادف با سالروز ادعای بعثت سیدعلیمحمد باب است. لطفا بفرمایید این اتفاق در چه سالی و چه تبعاتی داشت؟
در سال ۱۲۶۰ قمری مصادف با دوم خرداد سال ۱۲۲۳ شمسی و ۱۸۴۴ میلادی، سیدعلیمحمد شیرازی در خانه خودش واقع در شهر شیراز و در کنار یکی از شاگردان سید کاظم ر شتی به نام ملاحسین بشرویهای ادعا میکند که باب امام زمان است. سخنی که میان شیعیان اثنی عشری دلیل قطعی بر کفر و نفاق علیمحمد شیرازی و طرفدارانش بود و نزاع و درگیری میان موافقان اندک باب و مخالفان بسیارش، آغاز شد و در چند نقطه از کشور عزیزمان وقایع تلخی رقم خورد.
این ادعا در نگاه مسلمین و شیعیان اثنی عشری نگاهی بدعتآمیز و محکوم به تکذیب بوده و هست. برابر ادله نقلی صادره از معصومین علیهمالسلام شیعیان موظفند هرگاه این ادعا را از کسی شنیدند تکذیب کرده و دروغ بپندارند، زیرا شاخصه مهم غیبت کبری وجود نداشتن نائب مشخص و خاص از سوی امام زمان اروحنا فداه است. .
علیمحمد شیرازی وقتی ادعای بابیت را مطرح کرد طبیعتا چنین ادعایی، برخلاف منابع دینی و نظر قطعی عالمان بوده است و طبیعتا برای ممانعت از انحراف با این موضوع به مخالفت برخاستند. ولی همین ادعا توسط ملاحسین بشرویهای مورد پذیرش قرار گرفت.
مگر نمیفرمایید که خلاف مشهورات جامعه شیعی در همان عصر بوده، پس چه مشابهتی بین این دو وجود داشته؟
اینجا دو علت را می توان بیان کرد :
یکی این که هر دو نفر، آبشخورشان از یک مکتب به نام شیخیه است.
هم ملاحسین بشرویهای شاگرد سید کاظم رشتی از شخصیتهای مشهور مکتب شیخیه است و هم علیمحمد شیرازی مقطعی از زمان را در کنار سید کاظم رشتی گذرانده است.
طبق اندیشه شیخیه، امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف در میان مردم یارانی دارد که به جهت ارزشها و جایگاه معنوی، میتوانند واسطه بین مردم و امام عصر باشند و مردم موظف به شناخت آنها هستند. بنابر دیدگاه شیخیه، بابیت نه یک انحراف بلکه یک حقیقت موجود تعریف میشود.
اگرچه شکلی که شیخیه مطرح میکند با دیدگاه و اعتقادات رایج در سایر گروههای شیعی متفاوت است، اما در نگاه شیخیان نیز اگر کسی خود را نماینده و جانشین امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف معرفی کند (کما این که علیمحمد اینگونه ادعا میکند) چنین ادعایی را مخدوش و قابل تکذیب میدانند. موید این سخن، اولین کتابهایی است که در رد ادعای علیمحمد باب نوشته شد؛ زیرا نام نویسندگان شیخیه بین آنها به چشم میخورد همچون «کریمخان [کرمانی]» و «محمدخان کرمانی» که در رد فرقه بابیه و ادعای علیمحمد شیرازی کتاب نوشتند.
علت دوم پذیرش ادعا از سوی ملاحسین را اینگونه میتوان دانست که ظاهرا معاملهای بین این دو نفر صورت گرفته بود؛ چون علیمحمد در این جلسه ملقب میشود به «باب» و بنابر اسنادی که اعضای فرقه منتشر کردند، ملاحسین به «بابالباب» شهرت مییابد. این مساله بدان معناست که اگر علیمحمد شیرازی باب امام زمان باشد ملاحسین بشرویهای نفر بعدی یعنی بابالباب است.
در واقع ملاحسین بشرویهای ملقب به «بابالباب» و «اول من آمن» مامور میشود که پیامش را به افراد مورد نظر برساند و جایگاه ویژهای را از لحاظ رتبه و مقام در فرقه بابیت به دست میآورد، لذا یکی از دلایل پذیرش ادعای باب همین مساله میتواند باشد.
آیا ادعاهای علیمحمد شیرازی منحصر به بابیت است؟
علیمحمد شیرازی گرچه در این مرحله ادعای بابیت کرده است اما بنا به مستندات موجود، چندی بعد، پا را فراتر گذاشته و ادعای رسالت و آوردن دین جدید از عباراتش فهیمده میشود.
وی پیرامون رسالت و جایگاهش در صفحه ۲۷ «دلایل السبعه» [رساله کوچکی به دو زبان عربی و فارسی که از سوی علیمحمد شیرازی منتشر شده است] رسما خودش را صاحب یک کتاب و شریعت جدید معرفی کرده و میگوید:
«در سنه ۱۲۷۰ از بعثت رسول الله، خداوند من را مبعوث کرده، در هر زمان خداوند عزوجل از برای خلق حجت و کتابی مقرر فرموده و میفرماید کتاب را بیان و حجت را ذات حروف سبع قرار داد. (فرموده در گذشته و میفرماید در آینده یعنی این سیر ادامه دارد و خاتمیت پیامبر مکرم اسلام معنا ندارد.) و نظرکن در فضل حضرت منتظر که چقدر رحمت خود را در حق مسلمین واسع فرموده مقامی که اول خلق است و مظاهر اننی انا الله چگونه خدا در لباس بابیت قائم آل محمد ظاهر فرمود. لَعَّل الناس مضطرب نشوند از امر جدید و کتاب جدید.»
این ادعای علیمحمد شیرازی است. یعنی من از همان اول که گفتم باب، میخواستم ادعای رسالت کنم. کریمخان کرمانی و پسرش محمدخان معتقدند، درست است که علیمحمد شیرازی ادعای بابیت میکند اما معالا ادعای رسالت کرده است. علیمحمد نیز وقتی بازداشت و مجبور به صرف نظر از ادعایش شد، در ابلاغیه الف، زمانی که در خانه خودش محبوس بود میگوید:
ان بعض الناس قد افترو علی کلمه البابیه لعنهم الله بما افتروا (بعضی از مردم افترا بستند به من به خاطر کلمه بابیه، خدا لعنتشان کند به واسطه افترایی که بستند.) و ما کان لبقیه الله صاحب الزمان بعد الابواب الاربعه باب منصوص و نائب مخصوص. قالوا انه دعی الولایه و اختیها لعنهم الله بما افتروا (بعضی گفتند که من ادعای ولایه کردم و ادعای نبوت و رسالت، خدا لعنتشان کند، خدا بکشد اینها را).
عبارات ذکر شده نشان میدهد در همان زمان، پس از ادعاهای مطرح شده توسط علیمحمد، متهم به ادعای رسالت و نبوت شده است.
دلیل دیگری که برای این مطلب میتوان عنوان کرد، اولین کتاب صادره از وی یعنی تفسیر سوره یوسف است. در این کتاب علیمحمد شیرازی تلاش کرده تا همچون قرآن سورهپردازی کند به این معنا که، در هر سوره یک آیه از سوره اصلی را آورده و در ادامه آن، سورهسازی کرده است.
بعدها فرقه ضاله بهاییت درصدد توجیه و بهرهبرداری از ادعای علیمحمد شیرازی برآمدند، که اگر باب اینگونه گفته، مقصودش حسینعلی نوری است. عباس افندی در توجیه عبارات باب میگوید: مقصود از بقیهالله و مهدی این است که علیمحمد شیرازی از طرف یک شخص بزرگوار که در پس پرده غیبت است آمده.
حال سوال ما این است چرا آن شخص بزرگوار در پس پرده غیبت (چنانچه مقصود حسینعلی نوری باشد) به عنوان معین و یار و طرفدار علیمحمد شیرازی خودش را ظاهر کرده؟ چرا به عنوان مبلغ باب خودش را معرفی کرده؟ و دوم این که اگر هم بپذیریم حرف باطل قبلی یعنی نماینده بودن صحیح است، چرا باب، اعتنایی به حسین علی نوری نکرده است. در طول حیات مشترک باب و بهاء در همان سال اول، زمانی که ملاحسین بشرویهای برای تبلیغ علیمحمد شیرازی به تهران رفت، با ملامحمد نوری در مدرسه روبرو شد و نامهای به حسینعلی نوشت که ملامحمد نوری مامور شد نامه را به وی برساند و در پی آن نامه، حسینعلی نوری بابی شد و برای تبلیغ باب به مازندران رفت.
سوال اینجاست، چرا حسینعلی نوری باید از طریق ملامحمد نوری مطلع از ادعای باب شود. زیرا در فرض مذکور، باب باید نماینده حسینعلی باشد. تامل در این مساله، مضحک بودن توجیه و بهرهبرداری بهاییت از عبارات باب کاملا روشن است.
البته سوالات دیگری هم در این بحث مطرح است مثل این که کجا حسینعلی نوری ملقب به بقیه الله بوده؟ و چه زمانی؟ و سوال دیگر این که ابواب اربعه حسینعلی نوری چه کسانی هستند که بعد از آنها دیگر بابی ندارد؟
خلاصه کلام این است که علیمحمد شیرازی هیچ ادعای مشخصی ندارد، و فقط شخصی است که قصد دارد با یک سری ادعا، خودش را به جایگاهی برساند و به دنبال اهوآء نفسانی رفته است لذا برایش اصلا مهم نیست روزی خودش را باب امام زمان معرفی کند، یا امام زمان معرفی کند و یا امام زمان را صاحب شریعت بداند و…
همه عباراتی که ذکر شد نشان دهنده بیماری و روانپریشی است که علیمحمد به آن مبتلا بوده است. وی فردی ترسو ودارای ضعف شخصیتی است که دروغپردازی در وجودش دیده میشود.
علیمحمد شیرازی چند مرتبه ادعای خودش را انکار کرده است و توبه میکند آیا توجیهی برای انکار و توبهاش مطرح شده است؟
بله، فردی که ادعای حقی میکند، باید در ادعای خودش صادق باشد یعنی ثابت قدم باشد لذا توبه وی نیز قابل پذیرش نیست زیرا نشان دهنده ضعفش است. عبدالبهاء درباره توبه باب گفته است: «توبه و انکار باب توریه و تقیه است» و حال این که زمانی فرد میتواند تقیه و توریه کند که شرایطی داشته باشد. به معنای دیگر انکار چیزهای جزئی برای نگه داشتن امور مهمتر اشکال ندارد و اما دین خدا که مساله جزئی نبوده تا توریه و تقیه کرده باشد؛ چه چیزی مهمتر از دین خدا. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم وقتی آمدند و گفتند هر چه بخواهی به تو میدهیم فقط به بتها کاری نداشته باش، حضرت فرمودند: به خدا قسم اگر خورشید را به دست راست من و ماه را در دست چپم بگذارند از راه حق دست برنمیدارم.