جریان‌شناسی مسیحیت تبشیری

فهرست مطالب

پندار پدیا؛ اساساً مقصود از عبارت تبشیر، تبلیغ دین، آیین و تفکر است. تبلیغی که به‌منظور همراه‌کردن پیروان ادیان یا مذاهب دیگر صورت داده می‌شود و یک برنامه تبلیغی و اقناعی تمام‌عیار به‌حساب می‌آید. بر همین مبنا، عبارت مسیحیت تبشیری نیز به جریانی از مسیحیت اعتقاد دارد که تمام همّ و غم خود در مسیحی کردن پیروان ادیان دیگر می‌داند. حجت‌الاسلام محمد صحاف کاشانی کارشناس حوزه مسیحیت و استاد حوزه و دانشگاه، در مصاحبه‌ای به تشریح شکل‌گیری، جریان‌شناسی و شیوه‌های جذب مسیحیت تبشیری پرداخت که در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانید.

لطفاً درمورد چگونگی شکل‌گیری مسیحیت توضیح بفرمایید؟

ما می‌دانیم حضرت موسی علیه‌السلام که کلیمی‌ات و موسوی‌ات را آورد، در طی هزار و چهارصد سالی که بنی‌اسرائیل متولیان آن بودند این آیین رواج داشت و در برهه‌های زیادی دچار تحریفات فراوانی شد و مسائلی را به دین اضافه یا کم کردند. خب در اینجا نیاز بود تا یک مصلحی بیاید و تحریفات ایجاد شده را اصلاح کند و راه درست را به مردم نشان دهد و لذا حضرت عیسی علیه‌السلام می‌فرماید: [… إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ …] مریم – 30 (ترجمه: … منم بنده خدا به من كتاب داده …) [… لِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ …] آل‌عمران – 50 (ترجمه: … حلال گردانم بعض چیزهایی را که بر شما حرام شده بود …) و آن اصلاحات انحرافات را که در دین یهودیت به وجود آمده را برطرف کنم و پیام جدیدی را از طرف خدا برسانم.

دلیل اقبال مردم نسبت به پولس در آن زمان‌ها چه بود؟

نقطه قوت پولس دو چیز بود، یک اینکه مبلغ قوی و سخنوری قهار بود؛ یک سخنوری بود که توانمند بود و از این فن بیان خیلی استفاده می‌کرد. دوم اینکه، پولس نیامد بین یهودی‌ها تبلیغ کند و یهودی‌ها را مسیحی کند و رفت میان بت‌پرستان و عده‌ای از آنها را مسیحی کرد. بت‌پرستان وقتی مسیحی شدند با دینی روبه‌رو شدند که سخت و پیچیده بود؛ پولس آمد و گفت اگر شریعت برای شما سخت و طاقت‌فرسا است، احکامی مثل نماز و ختنه و… را انجام ندهید، درواقع پولس روح شریعت را از دین گرفت و دین را برای آنها ساده کرد.

نکته‌ای که درمورد پولس وجود دارد این است که او اسطوره‌های بت‌پرستی را آورد در مسیحیت. درواقع بت‌پرستان می‌خواستند نام بت‌ها را تغییر دهند، مثلاً تابه‌حال می‌گفتند زئوس، حال نام آن خدا را می‌گذاشتند عیسی. همان بت، در بتکده هست و همان مجسمه هست و همان رکوع و سجودی که در مقابل بت‌ها بود، هست و تنها نام بت‌ها تغییر کرده است. تعبیر ویل دورانت این است که مسیحیت بت‌پرستی را نابود نکرد؛ بلکه مورد اقتباس قرارداد.

 

مسیحیت

نمادهای پاگانیستی در کریسمس

فرق مسیحیت چگونه شکل گرفت؟

مسیحیت از بدو شکل‌گیری دوشاخه شد؛ یک عده پولسی شدند و یک عده پطرسی. پولسی‌ها کسانی بودند که عمدتاً از بت‌پرستی، مسیحی شده بودند، به شریعت عمل نمی‌کردند و عیسی مسیح را خدا می‌دانستند و جمعی دیگر بودند که مخالف این دسته بودند؛ به شریعت عمل می‌کردند و حضرت عیسی را پیغمبر می‌دانستند که اینها از پیروان پطرس بودند، و بین این دو گروه نزاع‌های زیادی هم در طول تاریخ وجود داشته است و مشکلاتی را برای هم ایجاد می‌کردند.

به دلیل اینکه پطرسی‌ها توسط دو گروه رومی‌ها و گروه پولسی‌ها کشته می‌شوند، به‌تدریج مضمحل می‌شوند در تاریخ مسیحیت و آنچه باقی می‌ماند پولسی‌ات است. این جریان پولسی‌ات تا سال ۹۵۰ مـ یک شاخه بیشتر نبود تا اینکه دو گروه می‌شوند و ارتودکس‌ها از کاتولیک‌ها جدا می‌شوند. کاتولیک‌ها در رم می‌مانند و ارتودکس‌ها به قسمت شرق مثل: اسکندریه، قسطنطنیه و اورشلیم می‌آیند و تا پنج قرن به همین شکل باقی می‌ماند تا اینکه نهضت پروتستانیسم توسط مارتین لوتر شکل می‌گیرد.

در حال حاضر می‌توان گفت غرب اروپا، آمریکا و کانادا پروتستان هستند و آمریکای جنوبی، اروپای مرکزی و بخش‌های گسترده آفریقا کاتولیک هستند و جمعیت کمی هم در روسیه، اکراین و گرجستان، مصر، ترکیه، یونان و چند کشور دیگر مسیحیان ارتودکس هستند.

دلیل اصلی جدایی ارتودکس از کاتولیک چه بود؟

این امر دو دلیل داشت: سیاسی و الهیاتی؛ کلیسای شرق (کلیسای ارتودکس) با مسلمانان مواجه بود چرا که اسلام بیشتر سرزمین‌های آنان را فتح کرده بود. هنگامی که مسلمانان می‌دیدند مسیحیان در کلیسا در مقابل مجسمه‌ها رکوع و سجود می‌کنند و تبرک می‌جویند این سؤال را می‌کردند که این چه فرقی با بت‌پرستی می‌کند؟

مسیحیان شرق به دلیل اینکه پاسخی نداشتند و ازآنجاکه در کتاب مقدس هم آمده بود که در مقابل هیچ تمثالی سجده مکن، هر تمثالی را بشکن و امثالهم، مسیحیان شرق قانع شدند که رکوع و سجود و پرستش و عبادت در مقابل مجسمه‌ها بت‌پرستی است و لذا مجسمه‌های حضرت عیسی را شکستند. البته غرب مخالف بود و می‌گفت این تمثال‌ها یادآور حضرت عیسی است و این خود باعث اختلاف می‌شد. اما عمده اختلاف‌ها بر سر ریاست بود، ازاین‌جهت که کلیسای روم می‌گفت که به‌تنهایی رئیس‌کل مسیحیان است چرا که ما جانشینان پطرس هستیم و پطرس، جانشین عیسی مسیح بود و پطرس در روم مصلوب شد، پس ما باید رئیس‌کل مسیحیان دنیا باشیم و همه باید از ما تبعیت کنند و نجات تنها در تبعیت از کلیسای روم است؛ اما کلیسای ارتودکس می‌گفت که ریاست منحصر در روم نیست و همه کلیساها می‌توانند مانند روم باشند و این اختلاف باعث شد که نهایتاً همدیگر را تکفیر کنند.

تاریخ و هدف شکل‌گیری مسیحیت تبشیری و اینکه چگونه و از چه تاریخی وارد ایران شدند را توضیح بفرمایید؟

مسیحیت تبشیری در چند برهه وارد کشور ما شدند. از دوره صفویه و زمانی که دوره استعماری شروع شد، هم‌زمان با پیش‌قراولان استعمار، مبشران مسیحی بودند که وارد ایران شدند، از طرفی چون دولت مردان ایرانی به توان و تخصص نظامی آنها نیاز داشتند و مجبور بودند که با آنها همراهی کنند یا لااقل مزاحم کارشان نشوند بر بخش‌هایی از ایران توانستند تأثیرگذار باشند؛ اما خیلی اندک و محدود که با پاسخ جدی علمای ما مواجه شدند که بیش از صدها جلد کتاب در پاسخ به هجمه‌هایی که وارد می‌کردند نوشتند. ما شاید الان بیش از سیصد جلد کتاب خطی داشته باشیم که در نقد مسیحیت نوشته شده است.

غیر از این ما با یک جریان دیگر در دوره قاجار مواجه هستیم که استعمار می‌آید و سفارت‌های انگلستان و سفارت‌های دیگر، مبشّرین را با خود می‌آورند و کلیسا تأسیس می‌کنند، باز در دوران پهلوی به یک‌شکل دیگر ادامه پیدا می‌کند و ما می‌بینیم که در سال‌های اخیر شکل جدیدی پیدا کرده است. اما تفاوت‌هایی که اینها با هم دارند این است که به طور مثال در عهد صفویه، کلیسای کاتولیک وارد ایران می‌شود و تبشیر می‌کند، اما کلیساهایی که امروزه تبلیغ می‌کنند کلیساهای پروتستان هستند و اینها بیشتر جنبه‌های آمریکایی دارند و یک سری جریان‌های عرفانی مسلک کلیسا هستند که اینها به چیزهای کاریزماتیک یا خرافات و چیزهایی به این شکل خیلی تمسک می‌کنند و این عده بیشترین فعالیت را در کشور انجام می‌دهند.

فعالیتشان به چه نحوی است؟

این افراد بیشتر در نوع تبلیغاتی که دارند برای ایرانی‌ها بیشتر دنبال نقاط ضعف هستند؛ مثلاً شما تصور کنید که در جامعه ما جوانی وجود داشته باشد که در جامعه موردتوجه قرار نگرفته است، توان و تخصصی ندارد، یا معتاد شده است، یا به نحوی مشکلات خانوادگی دارد، پدر و مادرش با هم به مشکل برخورده‌اند، و هر کسی در حال غرق شدن است به هر ریسمانی چنگ می‌زند، این افراد می‌آیند و با یک‌سری کارهای تلقینی یک آرامش کاذبی را در شخص ایجاد می‌کنند و شخص احساس می‌کند که یک مسکنی به او تزریق شده و در ادامه به او گفته می‌شود که اگر می‌خواهی این مسکن در تو باقی بماند باید ده نفر دیگر را هم با خود بیاوری، دقیقاً شبیه مواد مخدر که در اول می‌گویند با یک پک مشکلاتت حل می‌شود و آسوده می‌شوی، وقتی که آرامش ابتدایی را پیدا کرد حال به او گفته می‌شود اگر می‌خواهی این آرامش ادامه پیدا کند باید پول بیاوری، یا اگر پول نداری باید مشتری پیدا کنی و بیاوری و به این طریق تو را به هرگونه هنجار و ناهنجاری وادار می‌کنند و اینها (تبشیر) به همین شکل می‌گویند که اگر می‌خواهی این آرامش در تو باقی بماند پس باید بروی و فلان کار را انجام دهی یا باید چند نفر را نیز جذب کنی و فرد را تبدیل می‌کنند به یک بی عذر و مواجب خود، در ساختارشان، و این ساختاری است که عموم فرقه‌ها از آن استفاده می‌کنند و به روش گلدکوئست شروع به جذب افرادمی کنند و سازمان خود را گسترش می‌دهند.

منظورتان از آرامش تلقینی چیست، بیشتر توضیح دهید؟

یک‌سری علوم هست که فراروانی است، یعنی شما می‌توانید به‌وسیله آن یک نفر را با تلقین آرام کنید. خود تلقین یک اثر مسکن قوی دارد، یا با ایجادکردن یک هیجان در فرد آدرنالین خونش ترشح می‌کند و آدرنالین یک مسکن قوی است و یک ضددرد است، شما در اوج هیجان درد را احساس نمی‌کنید، اگر یک هیجان زیادی را دارید و آدرنالین بدنتان زیاد ترشح کرده باشد و جسمی هم به بدن شما خورده باشد و حتی بدن شما را زخمی هم کرده باشد شما متوجه این زخم نخواهید شد، درحالی‌که در وضعیت عادی شما درد را می‌فهمید.

با یک‌سری هیجاناتی که در مجلس‌هایشان ایجاد می‌کنند و این افراد در اوج آن هیجان دردی را حس نمی‌کنند و آرامش و خوشی به او دست می‌دهد و احساس می‌کند که واقعاً شفا پیدا کرده است؛ درحالی‌که اینها مسکن‌های قوی زودگذر است و به‌خاطر اینکه این حس سرخوشی تکرار و تداوم داشته باشد باید تا مدت‌ها این تلقین و جذب افراد دیگر به سیستم توسط او ادامه داشته باشد، حتی در شبکه‌های ماهواره‌ای گفته می‌شود: اگر می‌خواهید این حالت در شما بماند باید به بقیه بگویید که عیسی مسیح مرا شفا داد و اگر فرد به آن حالت قبلی برگشت می‌گویند که شما در گفتن اینکه عیسی مسیح مرا شفا داد، کوتاهی کرده‌اید.

فرق تلقین در تبشیر با آموزه‌های اسلامی که می‌فرماید: اگر مثلاً حلم ندارید خود را به حالت حلم نشان دهید، چیست؟

در یک جمله اگر بخواهیم تبشیر را تعریف کنیم، می‌توانیم بگوییم که کلّاشی معنوی می‌کنند. درست است که ما در اسلام هم مقوله‌ای با عنوان تلقین داریم، مثلاً در مورد شجاعت یا حلم و…، اما اینجا فرد می‌داند که در حال تلقین کردن است و این فرق می‌کند با اینکه از سادگی فرد استفاده کنیم و او یک چنین اتفاقی را که به خود تلقین می‌کند، باور کند واقعاً در حال رخ دادن است و این فرق دارد با اینکه ما بخواهیم یک نوع درمان روان‌شناسانه انجام دهیم.

 

مسیحیت

نمایی از یک کلیسای خانگی

فرق تبشیر با مسیحیان ارمنی و سایر مسیحیان در چیست؟

کلیسای تبشیری اغلب کلیسای پروتستان است و ارامنه اغلب ارتودکس هستند، ما با عزیزان ارامنه چهارصد سال است که هم‌نشینی خوبی را داشته‌ایم، ما به آنها احترام گذاشته‌ایم، کلیساهای خود را در شهرهای ما بنا کرده‌اند، در روابطی که با آنها داشته‌ایم، با احترام با یکدیگر رفتار کرده‌ایم و آنها نیز به مجالس ما آمده‌اند، در عزاداری‌های ما، هم غم ما شدند و یک الگوی هم زیستی مسالمت‌آمیز را ما با هم در این چهارصد سال تجربه کرده‌ایم. در این چهارصد سال ما سراغ نداریم که مثلاً مسلمانان کلیساهای آنان را تخریب کرده باشند. ولی آن چیزی که ما امروز شاهد آن هستیم آن چیزی نیست که ما در این چهارصد سال با آن روبه‌رو بوده‌ایم. یک حرفی رئیس‌جمهور آمریکا دارد که: مبشّرین مسیحی به سرزمین ما آمدند، ما زمین‌هایمان را زیر پایمان داشتیم و آنها کتاب مقدس در دستشان، پنجاه سال بعد ما کتاب مقدس در دستمان بود و زمین‌های ما زیر پای آنها، این داستان تبشیر است. هر کجا که رفته استعمار دنبالش رفته و این امر خلاف ندارد و هر کجا رفته‌اند داستان از همین قرار بوده است. به مکزیک رفتند و از بیست و دو میلیون سرخ‌پوستی که در مکزیک بودند، بیست میلیون و پانصد هزار نفر را کشتند و کلاً یک و نیم‌میلیون سرخ‌پوست باقی ماندند که مسیحی شده بودند، در کشورهای دیگر مثل هند، چین و… نیز به همین شکل بوده است که مبشّرین، پیش‌قراولان استعمار بوده‌اند و سپس استعمارگران وارد آن کشورها شده‌اند و این داستانی است که در کشور ما نیز در حال انجام است.

فرق تبشیر با تبلیغی که در اسلام وجود دارد در چیست؟

اولاً ما با تبلیغ مسیحیت به این معنا که تبلیغ دین مسیحیت کنند مشکلی نداریم، اما مسئله، جریان فرقه‌ای است و حتی سازمان‌های ضد فرقه‌ای و دولت‌ها، برنامه‌ریزی‌های مختلفی برای مقابله با آنها انجام می‌دهند. فرقه‌ها مانند موریانه‌هایی هستند که وقتی وارد اجتماع می‌شوند بنیادهای اجتماع را نابود می‌کنند و افراد را به خدمت می‌گیرند. ما با واتیکان مشکل نداریم درحالی‌که واتیکان نیز به تبلیغ معتقد است، جلسات گفت‌وگوی ادیان داریم، ارامنه هم به تبلیغ مسیحیت معتقد هستند، اما با آنها مشکلی نداریم؛ اما زمانی ممکن است نه‌تنها در مسیحیت بلکه در دل اسلام هم فرقه‌ای به وجود بیاید که اینها دقیقاً کارشان، کار فرقه است. مثلاً شما می‌دانید که ما با برادران اهل‌سنت مشکلی نداریم و با هم‌زیستی مسالمت‌آمیز داریم؛ اما از دل اهل‌سنت، جریانی شکل می‌گیرد به اسم وهابیت و ما با این مسئله مقابله می‌کنیم. این تبشیری که امروز آمده در ابتدا تبلیغ می‌کند و با آرم مسیح کار می‌کند. ولی اولین سؤال ما این است که چرا کلیساهای خانگی؟ درصورتی‌که ما در ایران ۵۳۷ کلیسا داریم و کل مسیحیانی که در ایران زندگی می‌کنند، صد و پنجاه‌هزار نفر بیشتر نیستند؛ یعنی با یک حساب سرانگشتی به هر چند مسیحی یک کلیسا می‌رسد و ما کلیساهای متعدد داریم که متروک‌اند و استفاده نمی‌شوند، در واقع کسی نبوده که وارد کلیسا شود و اگر هم کسی برود سالی یکی دو بار است، این‌گونه نیست آن کلیسا فعال باشد، پس چرا در کلیسای رسمی فعالیت نمی‌کنند؟ ارامنه آنها را راه نمی‌دهند؛ یعنی مسیحیان آنها را مسیحی نمی‌دانند تا آنها را راه دهند. خوب اگر مسیحی هستند بروند و در کلیسا مشغول عبادت باشند و کسی هم مانعشان نمی‌شود. اینها همه نشان‌دهنده این است که اینها ساختاری کاملاً امنیتی – سیاسی دارند و دنبال این هستند که یک فرقه را در کشور ترویج بدهند. همچنین که در بسیاری از کشورها این چنین کردند و این تجربه‌ای است که بارها تکرار شده و تکرار هم خواهد شد. در واقع اگر در زمان‌های گذشتهٔ ایران، نفت را به استعمار می‌بردند، امروز به فکر استعمار فکر ملت هستند، تا به این وسیله بتوانند هر چیزی از کشور را که خواستند به غارت ببرند.

نقاط اختلاف ارامنه و آشوریان، با تبشیری‌ها در فکر و رفتار، در چیست؟

همان‌طور که ما، وهابیت را مسلمان نمی‌دانیم، ارامنه، کاتولیک‌ها و ارتودکس‌ها نیز، کلیساهای پنطیکاستی، کلیساهای خانگی و تبشیری را جزء مسیحیت نمی‌دانند، بلکه مسیحی نما می‌دانند. شما در شبکه‌های ماهواره‌ای نگاه کنید حتی یکبار هم نمی‌بینید که یک کشیش ارمنی در این شبکه‌ها حاضر شود و صحبت کند.

و یکبار هم دیده نشده که کلیساهای ارمنی، تبشیری‌ها را در کلیسای خود راه دهند. این جریان، دقیقاً وهابیت است؛ اما از نوع مسیحی‌اش. جریان تندرویی که در همه ادیان به وجود آمد؛ در اسلام شد وهابیت، در مسیحیت شد مسیحیت تبشیری، در یهود شد صهیونیزم، در بی‌دینی شد شیطان‌پرستی، در بودیسم شد آن اتفاقاتی که در میانمار می‌بینیم.

راهکار مقابله با جریان مسیحیت تبشیری چیست؟

«لا یَنْتَشِرُ الْهُدی الاَّ مِنْ حَیثُ اِنْتَشَرَ الضَّلال» از کلمات قصار علامه سیدعبدالحسین شرف‌الدین عاملی [ترجمه: از همان جا که گمراهی انتشار یافته است، باید هدایت انتشار یابد.] هدایت منتشر نمی‌شود مگر از همان روشی که ضلالت منتشر می‌شود ما باید ببینیم آنها چه می‌کنند، ما هم همان را انجام دهیم، اگر ماهواره دارند ما هم ماهواره داشته باشیم، اگر سایت دارند ما هم سایت باید داشته باشیم، چهره‌به‌چهره اگر کارمی کنند ما هم چهره‌به‌چهره کارکنیم، دنبال آسیب‌زده‌ها اگر می‌روند، کتاب منتشر می‌کنند، مجله دارند، رادیو دارند ما هم داشته باشیم. ضمن اینکه یادمان باشد ما نمی‌خواهیم کار سلبی صرف فیزیکی انجام دهیم؛ بلکه مسئولیت ما، مسئولیت فرهنگی است و فرهنگ را با گلوله نمی‌توان پاسخ داد؛ بلکه فرهنگ را با فرهنگ باید پاسخ داد و این‌گونه است که ذهن‌ها قانع می‌شود وگرنه با برخورد سلبی ذهن‌ها قانع نمی‌شود.

نظر شما در مورد نقل‌قول‌هایی که در مورد ورود ارامنه و آشوریان به ایران وجود دارد چیست؟

ارامنه و آشوریان در چند برهه وارد ایران شدند. آشوریان در ایران بودند، اما در مورد ارامنه باید گفت، منطقه‌ای که ارامنه در آن زندگی می‌کنند همواره مورد نزاع ایران و روم بوده؛ یعنی ما همواره در آن حدود مرزها جنگ‌های گسترده‌ای داشته‌ایم و لذا همواره در معرض جنگ‌های آسیب‌زا بوده‌اند و وسط جنگ‌ها می‌ماندند، شاه‌عباس برای اینکه ارامنه از این حال نجات پیدا کنند، با توجه به اینکه می‌خواست جنگ بزرگی را با عثمانی شروع کند آنها را به اصفهان کوچاند تا امنیتشان حفظ شود و در جنگ‌ها نابود نشوند. این یک برههٔ مهم آن است؛ اما ما برهه‌های دیگری نیز داشته‌ایم که کوچ‌های زیادی صورت گرفته است به داخل ایران، البته بر عکس هم داشته‌ایم، کشوری که امروز به اسم ارمنستان شناخته می‌شود، تا صد سال پیش کشور نیمه مسلمان، نیمه‌مسیحی بود؛ یعنی ما در شهر ایروان هشت مسجد داشتیم و شش کلیسا. حداقل نصف جمعیت مسلمان و نصف دیگر مسیحی و این اتفاقی که امروز این کشور، یک‌دست مسیحی شده صد یا صد و پنجاه سال است که این‌گونه شده و آن جریان کمونیستی که روسیه آمد و ارمنستان را از ایران گرفت تمام مسلمانان را کوچ اجباری داد فلذا ما می‌بینیم که علمای زیادی داریم به نام ایروانی یا تفلیسی؛ اینها همه اصالتاً ارمنی هستند و اصالت خود را نیز با نامشان حفظ کرده‌اند و هنوز هم مساجدی در ایروان باقی است. اما در اینجا هم نمی‌خواهیم بگوییم که کلیسای ایروان مقصر است، بلکه دولت تزاری روسیه است که این کار را انجام داده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *