بابی‌گری

نقش یهود در پیدایش بابی‌گری

فهرست مطالب

پندار پدیا؛ عبدالله شهبازی، استاد علوم سیاسی و پژوهش‌های تاریخی و مدیر سابق مؤسسهٔ مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، وابسته به وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران، برخلاف نظر مورخینی چون احمد کسروی و فریدون آدمیت، که بابی‌گری اولیه را جنبشی خودجوش و ناوابسته به قدرت‌های استعماری می‌دانند، [1] معتقد است پیوندهای اولیه علی‌محمد باب و پیروان او با کانون‌های معینی نشان می‌دهد که شبکه‌ای از خاندان‌های قدرتمند و ثروتمند یهودی در زمره شرکای اصلی جریان بابیت و شخص علی‌محمد باب بوده‌اند. عبدالله شهبازی در این باره می‌نویسد:

ارائه تمامی مستندات خود را درباره‌ی پیوند بابی‌گری اوّلیه با کانون فوق به فرصتی دیگر موکول می‌کنم و در اینجا تنها دو نکته را مورد تأکید قرار می‌دهم:

اول، حضور پنج ساله علی‌محمد باب در تجارتخانه دایی‌اش در بوشهر و ارتباط او با کمپانی‌های یهودی و انگلیسی مستقر در این بندر و کارگزاران ایشان.

اندکی پس از این اقامت پنج ساله بود که باب در سال ۱۲۶۰ قـ./ ۱۸۴۴مـ. دعوی خود را اعلام کرد و با حمایت کانون‌های متنفذ و مرموزی به‌سرعت شهرت یافت. دوران اقامت باب در بوشهر مقارن است با سال‌های اولیه فعالیت کمپانی ساسون (متعلق به سران یهودیان بغداد) در بوشهر و بمبئی.

ساسون‌ها در دهه‌های بعد به «امپراتوران تجاری شرق» بدل شدند و در زمره دوستان خاندان سلطنتی بریتانیا جای گرفتند. [2] خاندان ساسون‌ بنیانگذاران تجارت تریاک ایران بودند و با تأسیس بانک شاهی انگلیس و ایران نقش بسیار مهمی در تحولات تاریخ معاصر ایران ایفا نمودند. [3]

دوم، ارتباط نزدیک مانکجی لیمجی هاتریا (Maneckji Limji Hataria)، رئیس شبکه اطلاعاتی حکومت هند بریتانیا در ایران در سال‌های ۱۸۵۴- ۱۸۹۰، با سران بابی و از جمله با شخص میرزا حسینعلی نوری (بهاء). [4]

مانِکجی لیمجی هاتَریا؛

مشهور به درویش فانی از سران و دانشمندان زرتشتی و نخستین سفیر پارسیانِ بمبئی در ایران در عصر ناصرالدین شاه قاجار بود که بسیاری احیا دوبارهٔ دین مزدیسنا در سده اخیر در ایران را نتیجه تلاش‌های وی می‌دانند. او در اصلاح امور زرتشتیان در دو منطقهٔ زرتشتی‌نشینِ ایران یعنی کرمان و یزد کوشش‌های بسیاری نمود و ضمنِ برجای گذاشتنِ آثار و بناهای بسیار از خود، سرانجام موفق به لغو مالیاتِ جزیه برای زرتشتیان گردید.

بابی‌گری اولیه

نقش شبکه زرسالاران یهودی و شرکا و کارگزاران ایشان در گسترش بابی‌گری و بهائی‌گری را از دو طریق می‌توان پیگیری کرد:

اول، حرکت‌های سنجیده و برنامه‌ریزی شده‌ی برخی از دولتمردان قجر، به‌ویژه حاج میرزا آقاسی صدراعظم و منوچهرخان معتمدالدوله گرجی حاکم اصفهان [5]، که به گسترش بابی‌گری انجامید.

دوم، گروش وسیع یهودیان به بهائی‌گری که سبب افزایش کمّی و کیفی این فرقه و گسترش جدّی آن در ایران شد.

حاج میرزا آقاسی ایروانی از رابطه‌ی بسیار نزدیک با جدیدالاسلام‌های یهودی، به‌ویژه اعضای خاندان قوام شیرازی، برخوردار بود و این گروه، از جمله حیدرعلی‌خان شیرازی [6]، در برکشیدن وی به مقام صدراعظمی ایران نقش اساسی داشتند. حیدرعلی خان مدتی مهردار عباس میرزا بود و از دشمنان قائم ‏مقام. قائم ‏مقام در هجویه‌ای خطاب به عباس میرزا درباره‌‌ی نفوذ وی و حاجی میرزا آقاسی در دستگاه ولیعهد چنین گفته است:

از آن دم کاین جهود بدقدم را بسط ید دادی

ترا زحمت پیاپی، درد و محنت دم به دم باشد

سپید نر که داری با سیاه ماده سودا کن

که باجی خوشقدم بهتر ز حاجی بدقدم باشد [7]

«باجی خوش‌قدم» کنیز عباس میرزاست. منظور از «حاجی بدقدم» حاج میرزا آقاسی و «جهود بدقدم» حیدرعلی خان شیرازی، از اعضای خاندان قوام شیرازی، است.

آغاز دعوی علی‌محمد باب (۱۲۶۰ ق.) مقارن با صدارت حاج میرزا آقاسی است. هما ناطق می‌نویسد:

باب مریدان نخستین خود را نه در میان “جُهّال” بلکه در “طبقات بالای کشور” یافت… حاج میرزا آقاسی که جای خود داشت. باب از او به ستایش یاد می‏‌کند و می‌‏نویسد «بدیهی است حاجی به حقیقت آگاه است.» [8]

علیقلی خان اعتضادالسلطنه، شاهزاده‌ی فرهیخته و خوش‌نام قجر، حاج میرزا آقاسی را مسبّب گسترش نایره‌ی فتنه‌ی بابیه می‌‏بیند و می‌نویسد:

اما حاجی میرزا آقاسی هم، چون صوفی بود و از علماء دینی و فقها، آن هم علمای صاحب نفوذ اصفهان، دل خوشی نداشت، ابتدا بدش نمی‏‌آمد که باب مایه‌ی وحشتی برای علما باشد. [9]

عبدالحسین آیتی می‌نویسد:

در ابتدای پیدایش باب دو تن از دولتیان سوء سیاستی بروز دادند که هر یک از جهتی خسارت کلی به این ملت وارد کرد و قضیه‌ی باب را کاملاً به موقع اهمیت گذاشتند: اول، حاجی میرزا آقاسی به‌صورت مخالفت؛ دوّم، منوچهرخان معتمدالدوله به‌صورت موافقت… شبهه[ای] نیست که اگر از طرف حاجی میرزا آقاسی سختی و فشار و نفی بر باب و حبس وارد نشده بود و بالعکس از طرف معتمدالدوله (منوچهر خان خواجه) حاکم اصفهان پذیرایی و نگهداری به عمل نیامده بود و قضیه‌ی باب به خونسردی تلقی شده بود، تا این درجه خسارت به مال و جان و حیثیات مدنی و ملّی ایران وارد نمی‌شد. [10]

آیتی این اقدامات را نتیجه‌ی سیاست خارجی قدرت‌های بزرگ می‌داند:

خلاصه این‌که برای این مسائل به عوامل خارجی معتقد شده، آن را نتیجه‌ی یک نوع سیاست‌هایی شناخته‌ام که در دوره‌ی قاجاریه در ایران شایع شده بوده است. [11]

 

منابع و مأخذ:

[1] کسروی (بهائی‌گری، تهران: کتابفروشی پایدار، بی‌تا، صص۱۲۱-۱۲۲) و آدمیت (امیرکبیر و ایران، تهران: خوارزمی، چاپ پنجم، ۱۳۵۵، صص۴۴۳-۴۴۴)، که هر دو نسبت به بهائی‌گری سخت بدبین‌اند، بابی‌گری را به‌عنوان یک جنبش اجتماعی – اصلاحی دینی و انقلابی معرفی می‌کنند و نفوذ استعمار در این فرقه را از زمان انشعاب بابی‌گری به دو فرقه ازلی و بهائی می‌دانند. این نظر تقریباً در تاریخ‌نگاری معاصر ایران رسمیت یافته و مورخین مارکسیست ایرانی و خارجی نیز، از جمله احسان طبری (برخی بررسی‌ها درباره جهان‌بینی‌ها و جنبش‌های اجتماعی در ایران، تهران: انتشارات حزب توده ایران، ۱۳۵۸) و محمدرضا فشاهی (واپسین جنبش قرون وسطایی در دوران فئودال، تهران: جاویدان، ۱۳۵۶) و میخائیل ایوانف (جنبش بابیه در ایران، مسکو: ۱۹۳۹)، چنین نظری ابراز داشته‌اند.

[2] بنگرید به: تحقیق آنتونی الفری درباره رابطه ادوارد هفتم، پادشاه بریتانیا، و زرسالاران یهودی با عنوان: «ادوارد هفتم و دربار یهودی او»

Anthony Allfrey, Edward VII and his Jewish Court, London: Weidenfeld & Nicolson, 1991

[3] عبدالله شهبازی، «ساسون‌ها، سپهسالار و تریاک ایران» در اینجا ؛ عبدالله شهبازی، نظریه توطئه، صعود سلطنت پهلوی و تاریخ‌نگاری جدید در ایران، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ۱۳۷۷، صص۹۶-۱۰۰

[4] مانکجی هاتریا بنیانگذار واقعی اولین سازمان فراماسونری ایران (فراموشخانه) است که به دلیل فقدان تحقیقات بنیادین در این زمینه تأسیس آن به غلط به میرزا ملکم خان نسبت داده شده است.

[5] منوچهر خان معتمدالدوله مورد احترام فراوان بابیان است و بابیان و بهائیان هر ساله در ۲۸ شعبان به زیارت قبر او در قم می‌روند. او ظاهراً نیای ارتشبد بهرام آریانا است.

[6] پسر محمدعلی خان جدیدالاسلام از برادران حاج ابراهیم خان کلانتر (نیای خاندان قوام شیرازی).

[7] حسین سعادت نوری، «حاج میرزا آقاسی»، یغما، سال شانزدهم، شماره ششم (شهریور ۱۳۴۲)، ص۲۴۹

[8] هما ناطق، ایران در راهیابی فرهنگی: ۱۸۳۴-۱۸۴۸، لندن: پیام، ۱۹۹۸، ص۶۵

[9] اعتضادالسلطنه، فتنه باب، با توضیحات عبدالحسین نوائی، تهران: بابک، ۱۳۶۲، ص ۱۲۱

[10] همین تحلیل درباره شیخیه صادق است. به‌رغم ادعای کسانی مانند هنری کربن، که شیخی‌گری را به‌عنوان یک موج فکری اصلاح‌طلبانه در تشیع مطرح می‌کنند، این جریان را باید مولود سیاست فتحعلی شاه قاجار برای استقرار یک نظام استبدادی و متمر کز در ایران دانست و شیخیه را یک فرقه درباری با هدف سلب اقتدار از نهاد غیر دولتی روحانیت شیعی و استقرار سلطه مطلقه دولت بر حوزه دین ارزیابی کرد. فرقه شیخیه در کوران جنگ اول ایران و روسیه پدید شد و به‌دلیل افزایش اقتدار و نفوذ علما در ایران، دربار قاجار تمهیداتی را آغاز کرد تا شیخ احمد احسایی را به قدرتی روحانی در مقابل علمای سرشناس آن روز بدل کند. به این ترتیب، رابطه بسیار نزدیکی میان دربار فتحعلی‌شاه و شیخ احمد احسایی برقرار شد. سید کاظم رشتی، جانشین شیخ احمد احسایی، نیز مورد حمایت فراوان دربار قجر بود و با دولت عثمانی رابطه بسیار نزدیک داشت تا بدان حد که در جریان شورش مردم کربلا (۸ ذیحجه ۱۲۵۸ق./ ۱۸۴۲م.)، نجیب پاشا، سردار عثمانی، تنها خانه سید کاظم رشتی را محل امن اعلام کرد که هر که به آن پناه برد جان و مالش مصون است. در این واقعه ۱۰ الی ۲۰ هزار نفر از مردم کربلا و علما و طلاب به دست قشون عثمانی قتل عام شدند. پس از فوت سید کاظم رشتی بخش عمده شیخیه در پیرامون محمد کریم خان قاجار، داماد فتحعلی‌شاه، گرد آمدند که بسیار متمول و قدرتمند بود. (همسر محمد کریم خان دختر محمدقلی میرزا ملک آرا، پسر سوم فتحعلی‌شاه، بود.) این گروه به «کریمخانیه» یا «کرامخه» شهرت دارند.

[11] عبدالحسین آیتی، کشف الحیل، ج۲، صص ۵۵ – ۵۷

 

برگرفته از: اندیشکده مطالعات یهود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *