پندار پدیا؛ سالها قبل که بحث کارکردها، نمادها و پیامها زیرمتنی و فرامتنی آثار هالیوودی توسط برخی چهرههای فرهنگی با تابلوی سیاسی (بهشدت سیاسی) مطرح شد، بهخاطر جذابیت ذاتی سینما، بسیار گل کرد و کمکم به یک نوع تجارت فرهنگی تبدیل شد و چون برچسبها و کارکردهای سیاسی و بعضاً جناحی نیز کم نداشت، اصل ماجرا لوث شد. در دوقطبی شکل گرفته حول این ماجرا، در یک طرف با افراط در ارائه تفاسیر نمادین خاص از برخی آثار خاص هالیوودی و حتی افراط در نفس این نوع رمزگشاییها، موجب دافعه شدند و در سمت دیگر، عدهای نفس وجود کارکردها و پیامهای سیاسی و اعتقادی در زیرمتن و فرامتن فیلمها و سریالهای هالیوودی را زیر سؤال میبردند و کل ماجرا را چیزی چون سرگرمی نمیدیدند. بااینحال، فارغ از هر نوع عوامزدگی و تفسیر به رأی، هالیوود از بدو تاریخ خود، مبتنی بر ایدئولوژی بوده و تا همین امروز، حتی با شدت بیشتر، به تولید محصولاتی با کارکرد اثرگذاری عقیدتی و اعتقادی بر مردمان سراسر دنیا، ادامه میدهد.
کمپانی سرگرمیساز مارول (Marvel) و مهمترین پروژهٔ آن، دنیای سینمایی مارول، شاید آشکارترین و واضحترین تجلی و مصداق این حقیقت است که هالیوود (بزرگترین مجموعهٔ سرگرمیسازی و طراحی سبک زندگی در دنیا و نه فقط سینما)، تا بن دندان «ایدئولوژیک» است و حتی آن دسته از محصولات آن که بهظاهر صرفاً سرگرمکننده و فانتزی هستند، میتوانند به اندازهٔ داغترین و جنجالیترین منبر یک روحانی (مسلمان، مسیحی، بودایی، مورمون و…) ایدئولوژیک و سرشار از پیامهای عقیدتی باشند.
یکی از تازهترین محصولات کمپانی مارول که از پنجم نوامبر 2021 پخش آن آغاز شد، Eternals یا جاودانهها است. فیلمی به کارگردانی کلوئی ژائو (Chloé Zhao) چینیتبار با بودجه ۲36.2 میلیوندلاری که 402.1 میلیون دلار در گیشه فروش داشته است.
ساخت آثاری حول اسطورههای پاگانی در ۵ سال اخیر، بهشدت رواج و رونق گرفته و البته در این میان، کمپانی مارول نقشی محوری در جانبخشی به این اساطیر دارد. اصولاً وقتی لایه و لعاب فانتزی و مولفههای نوجوان پسند (تینیجری) را کنار بزنیم، کارویژه مارول در بحث محتوایی، کارتونیزه کردن و کاریکاتوریزه کردن امور خارق عادت یا سوپرنچرال است. طبعاً وقتی این نوع پرداخت امر فراطبیعی و فرامادی تبدیل به یک روتین شود، مفاهیم مرتبط با عالم ماورا همچون معجزه هم از مهابت و خشیتی که ایجاد میکند، تهی میگردد. جاودانهها گامی جدید از سوی مارول برای ورود به حوزه امر الهی و به تصویر کشیدن تجسم و حضور و ظهور الهی و مخلوقات برگزیده است.
جاودانهها بهشدت ملهم و متأثر از اسطورههای باستانی بینالنهرین است و حتی بهصراحت نام خدایان و ایزدان بابلی (تیامت، انکیدو، کینگو) و انسانهایی با خصلت نیمهخدایی چون گیلگمش در آن برجسته است. در اساطیر بینالنهرین، بابل، بزرگترین و چشمگیرترین شهر دنیای باستان، دروازه خدایان (به زبان اکدی: بابایلو، به بابلی کهن: بابیلیم، به عبری: בָּבֶל، به یونانی: Βαβυλών) لقب داشت چرا که در باور مردمان کهن آن منطقه، خدایان یا موجودات آسمانی از شهر بابل روی زمین فرود میآمدند. بهعلاوه، مردمان عهد باستان اعتقاد داشتند که در زیر بابل باب اپسو قرار دارد که همان دروازه دوزخ است. اپسو همان آبهای هاویه یا آشوب عدم است که هستی از دل آن خلق شد.
در جاودانهها هم بابل باستان محل فرود دومو (سفینه جاودانهها) در هزاران سال قبل است و در عصر حاضر هم سفینه زیر این شهر پنهان گردیده است. اَریشِم (Arishem) – خالق بزرگ جهان فیلم – و دیگر خدایان همتای او هم سلستیال یا سماوی نام دارند. نام موعودی که قرار است طبق اراده اریشم از درون زمین بیرون بیاید و با ظهورش دنیای آدمیان نابود میگردد، تیامت (Tiamut) است که خود یک سلستیال است. تیامت در افسانه بابلی تکوین عالم، مظهر همان آبهای هولناکِ عدم، و آشوب ازلی است که در نبرد با مردوک (Marduk) – خدای بزرگ بابلیان – شکست میخورد و مردوک از پارههای پیکر او زمین و آسمان را خلق میکند.
اگر بتوانیم یک ابرپروژه برای فاز جدید تولیدات فانتزی، اپیک و علمی – تخیلی هالیوود تعریف کنیم (بهویژه در محصولات دو غول این روزهای دنیای سرگرمی یعنی نتفلیکس و مارول)، قطعاً ادراکسازی زیر آستانهای نام مناسبی است. پیام زیر آستانهای به پیامهایی گفته میشود که پایینتر از آستانه درک آگاهانه مخاطب هستند، لیکن دریچه ورود آن به ذهن فرد، ناخودآگاه است و عمدتاً بدون آن که خود مخاطب متوجه باشد، ذهنیت او را نسبت به سوژه یا سوژههایی خاص، تحتتأثیر قرار میدهد. هدف این ادراکسازی، بازتعریف مفاهیم اعتقادی و به طور خاص، دگرگونی رویکرد افراد نسبت به خدا، رویدادهای دینی، شخصیتهای دینی و باورهای برآمده از کتب مقدس است.
در جاودانهها، خالق یا موجودیت الهی که یک سلستیال به نام اریشم است، در خلق دستهای از موجودات موسوم به منحرفین دچار خطا میشود و برای جبران خطای خود، دستهای برگزیده از موجودات موسوم به جاودانهها را خلق میکند تا به جنگ منحرفین بروند که خودسر شدهاند و از دست اریشم دررفتهاند! تازه مسئله مهمتر و جالبتر این که اریشم در همین مأموریت دومی هم که به جاودانهها محول میکند، خطا میکند و داستان اصلی فیلم در واقع مقاومت این مخلوقات برگزیده در برابر خطای خالق است. در واقع این خالق یک خطاکار مضاعف است.
نفس این که یک موجود الهی، در فیلمی از مارول که بخش عمده مخاطبانش را نوجوانان و جوانان زیر ۲۰ سال تشکیل میدهند، مکرر اشتباهات حیاتی و ویرانگر میکند، قرار است چه پیام زیر آستانهای را در رابطه با مفهوم خالق در اذهان این مخاطبین ایجاد کند؟
اما دیگر خط روایی که در این فیلم مورد تأکید مستقیم و غیرمستقیم است، اصالتبخشی به همین حیات خاکی پر از رنج و درد بشر و روابط انسانی چون عشق زن و مرد، و مُرجّح دانستن آن به هر نوع تعالی و صعود در ابعاد بالاتر است. بهعبارتدیگر، پیام سرراستتر این خط روایی آن است که اگر آسمانیها دست از سر زمینیها بردارند، زمینیها خیلی هم خوش و خرم هستند و نیاز به هیچ رویداد فراطبیعی و قدسی و الهی برای رهایی و رستگاری ندارند.
ادای احترام شخصیت سرسی – با بازی جما چان (Gemma Chan) – در ابتدای فیلم در ورودی موزه تاریخ طبیعی به مجسمه چارلز داروین (نظریهپرداز تکامل) کاملاً معنادار و در همین چارچوب قابل تفسیر است.
این پیام که بشر نیازی به خدا و ذوات الهی ندارد و از آنها چیزی جز شر و نابودی نصیب بشر خاکی نمیشود، به صورتی خزنده اما پیوسته در حال تکرار در فیلمها و حتی انیمیشنهای هالیوودی است و جاودانهها در کلیت چنین پیامی دارد.
دربارهٔ به تصویر کشیدن وجود خالق یا خداوند، این نوع انساننگری به خداوند و انساننگاری از او – ترسیم خدا در هیبت بشری – البته میراث فرهنگ و اصول عقاید یونان باستان است که خود به احتمال قوی، نشئت گرفته از تمدنهای سومری و بابلی است. زئوس و ایزدان پانتئون، در واقع هیبتی بشری با تواناییهای خاص فرابشری هستند و این نقطهٔ مقابل اصول اعتقادی اسلام است که انساننگاری از خداوند در آن جایی ندارد. میراث یونانی بعداً به آیینهای باطنی یهودی همچون مِرکابا و کابالا هم راه پیدا کرد.
در عرفان یهودی مِرکابا ، مفهومی به نام شیعور قوما – به معنای اندازه خدا – وجود دارد که همان هیبت خدایی انسانوار و عظیم است که در بارگاهی در بالای ابر سکنی دارد. حال، مارول در قالب فانتزیهای ابرقهرمانی در حال تجسمبخشی به همان توصیفات از خداوند است که میراث دوره پاگانی دوران بابلی و یونان باستان است.
اما محور و هستهٔ کانونی فیلم جاودانهها، بلاتردید فاجعهنمایی از مفهوم ظهور و ترسیم یک هیولای مهیب از موعود است، موجودی که ظهور او به قیمت قربانی شدن کل انسانها تمام میشود!
⚠️ هشدار اسپویل: به خط داستانی اصلی دقت کنید، سلستیال خالق یا همان اریشم، موجوداتی برگزیده به نام جاودانهها خلق میکند و در ظاهر به ایشان مأموریت میدهد تا شر منحرفین را از سر انسان کم کنند. جاودانهها در بخشهای مختلف زمین، در طول تاریخ حضور دارند و هر جا که خطر منحرفین انسانها را تهدید میکند، با آنها میجنگند تا در نهایت کل منحرفین را نابود کنند.
در طول این مأموریت هزاران ساله، آنها نباید در جنگهای انسان با انسان دخالت کنند و همچنین فناوریها را ایشان در اختیار بشر میگذارند. اما در یکچهارم پایانی، در یک فلشبک درمییابیم که شخصیت ایکاریس، قویترین جاودانه، فرمانده و رابط گروه با خالق، یعنی شخصیت ایجَک – با بازی سلما هایک (Salma Hayek) – را میکشد، چرا که او سرخود تصمیم گرفته بود مأموریت اصلی و پنهانی خالق به آنها را اجرا نکند و حتی جلوی خالق بایستد.
آن مأموریت، در واقع زمینهسازی برای ظهور یک سلستیال از دل زمین، یعنی تیامت است. ایکاروس در واقع ایجک را بهخاطر کفر و طغیان نسبت به خالق میکشد! اما بازماندههای گروه به فرماندهی سرسی تلاش میکنند راه ایجک را ادامه دهند و در برابر خواست خالق طغیان کنند و مانع از ظهور شوند. در فیلم، ظهور تیامت به معنای پایان زمین و پایان انسانهاست! در نهایت، جاودانهها موفق میشوند روند ظهور را متوقف کنند و تیامت را بکشند و انسانها را نجات دهند.
هالیوود در یک دهه اخیر، فاز جدیدی را در ادراکسازی آغاز کرده است و ابرکمپانیهای سرگرمیساز بهشدت ایدئولوژیکتر شدهاند. دراماتیک کردن مسائل الهیاتی، کیهانشناختی و هستیشناختی و تولید پدیدههایی چون سریال بهشدت مهم و راهبردی West World و سریالهایی چون لوسیفر و فیلمهایی چون تلماسه نشان از عطش هالیوود برای مدیریت ذهن و فراهم آوردن و القای پاسخهای مدنظر خود به پرسشهای اساسی بشر مدرن دارد.
منبع: مشق نیوز