پندار پدیا به نقل از ضدفرقه؛ جذب افراد به جریانهای فرقهای، فرایندی سهل و ممتنع است؛ بدین معنا که از یک سو، جذب اشخاص به تبع حوادث و رویدادهایی کاملاً ساده رخ میدهد و از سوی دیگر، در تبیین چنین سادگیهایی، به مجموعهای ترکیبی از شرایط و ویژگیهای روانشناختی و جامعه شناختی برمیخوریم که تناسب چندانی با آن سادگی نخست ندارد. همه ما در برابر عضوگیری فرقهها آسیبپذیر هستیم. فرقههای بسیاری، با استفاده از برخوردها و ترفندهای فراوان، فعالانه در هر لحظه به دنبال عضوگیری هستند، به طوری که این احتمال وجود دارد همین حالا یک فرقه به دنبال شما باشد. در هر سنی که باشید، علایقتان هر چه باشد و به هر سبکی که زندگی کنید، گرفتار شدن در چنگال یک رابط عضوگیر فرقه، به سادگی گرفتن یک کارت کتابخانه است و راههای مختلف درگیر شدن در یک فرقه، به تعداد فرقههای موجود .فرایند عضوگیری در فرقهها از یک روال و شیوه مشابه و متحدالشکل، تبعیت نمیکند. هر یک از فرقهها بهتناسب اهداف و شرایط داخلی خود، اقدام به جذب مینمایند. لیکن، برخی مراحل جذب، شبیه یکدیگر بوده و در اغلب فرقههای نوظهور جریان دارد.
عضوگیری یک فرقه در سه گام اصلی صورت میگیرد: مراجعه اولیه توسط رابط عضوگیر فرقه و دعوت به یک محل با مناسبت خاص یا جلسه ای مهم و جذاب. برقراری ارتباط نخست با فرقه؛ یعنی جایی که احساس خواهید کرد دوستتان دارند و پذیرفته شده اید. متعاقب این مراحل، با استفاده از روش های مجاب سازی روانشناختی و حصول اطمینان از اینکه شما مجدداً به فرقه بازخواهید گشت، تعهدات بالاتری را به گردن میگیرید.
جذب؛ فرایندی برنامهریزی شده یا رخدادی تصادفی؟
بررسی تصادفی بودن یا برخورداری از برنامهریزی در فرایند جذب، امری مهم در مطالعات فرقه شناسی محسوب شده و میتواند نقش مؤثری در نحوه مواجهه کاربردی با جریانهای فرقهای ایفا کند. سؤال، این است: آیا فرقهها برای جذب پیروان، دست به طراحیهای پیچیده میزنند یا اینکه افراد بهصورت داوطلبانه به مراکز و عناصر فرقهای جذب میشوند؟ پاسخ به این پرسشها در گرو تبیین و توضیح اهمیت عضوگیری در جریانهای فرقهای است. باید توجه داشت که شمار پیروان، یکی از عناصر کلیدی در اغلب فرقههاست. هرچند فرقهها بهتناسب اهداف و ویژگیهای رهبران خود، تعداد و نوع پیروان متفاوتی دارند؛ اما اغلب قریب بهاتفاق آنها در پی افزایش جمعیت هستند و بر کثرت اعضا تأکید میورزند. به همین خاطر است که اکثر فرقهها سعی در بزرگنمایی آمار پیروان خود دارند و عمدتاً از بیان شمار واقعی اعضا سر باز میزنند. این امر، دلایل مختلفی دارد که به برخی از آنها اشاره میشود:
۱- تقویت بنیه اقتصادی تشکیلات فرقه
توانمندی مالی و بنیههای اقتصادی، از اهمیت بسیاری در جریانهای فرقهای برخوردار است، تا جایی که میتوان، درآمدزایی و کسب ثروت را یکی از دلایل فرقهسازی برشمرد. با پذیرش چنین فرضی در فرقهسازی، بالطبع، شمار اعضا نیز واجد اهمیت خواهد بود. فرقهها از طرق ذیل، اقدام به درآمدزایی میکنند:
الفـ: دریافت عشریه (یکدهم درآمد) از اعضا و دادن وجهه اعتقادی به آن.
بـ: پرداخت هبه و عطایایی از طرف اعضا به فرقه و سرکرده.
جـ: فروش نمادها، وسایل تزیینی و اشیای بهاصطلاح، متبرک شده به مریدان.
د: دریافت هزینههای کلان برای کلاسهای آموزشی، سمینارها و سفرهای فرقهای.
هـ: سرمایهگذاری در بانکها، بورس و….
۲- استفاده تبلیغی از کثرت پیروان
یکی از شاخصهایی که در افکار عمومی – بهاشتباه – بهعنوان حقانیت یک ایده، اندیشه و راه، تلقی میگردد، کثرت پیروان آن راه و اندیشه است. هرچند چنین اندیشهای فاقد منطق بلیغ و حداقل پشتوانههای دینی است، اما بهعنوان یک عرفِ ذهنی، پذیرفته و به یک منطق عرفی تبدیل شده است. برابر چنین ذهنیتی، وقتی تعداد پیروان فرقهها بیشتر باشد، تبلیغی برای بهاصطلاح، حقانیت فرقه در افکار عمومی است. افکار عمومی چنین استدلال خواهد کرد که اگر این مسیر، کژراهه باشد، امکان ندارد چنین جمعیتی به آن بپیوندند. عقل جمعی، مقتضی توفیق شناخت حق از باطل است؛ بنابراین، انبوه و کثرت جمعیت فرقهها، ابزار مهم تبلیغی آنها محسوب شده و منجر به افزایش شمار تصاعدی اعضا میگردد.
۳- شمار پیروان، ابزاری برای اعمال قدرت
تعداد بالای اعضا، ظرفیت چانهزنی و اعمال قدرت را در اختیار سرکردگان قرار میدهد. آنها به پشتوانه شمار انبوه اعضا، با دستگاههای مسئول و دولتها وارد مذاکره و چانهزنی شده و بعضی مواقع، حتی ارعاب و تهدید مخالفان را در دستور کار خود قرار میدهند. مصادیق زیادی از این اعمالنفوذ، بهویژه در جریانهای فرقهای خارج از کشور، مانند برخی فرقههای مسیحیت تبشیری (جریان صهیونیسم مسیحی) وجود دارد. نفوذ جریانهای مزبور، بهویژه تفکر «اوانجلیکایی» در دستگاه سیاسی ایالات متحده در اسناد بسیاری آشکار شده است.
۴- قدرت نفوذ و دسترسی بیشتر
یکی از کارکردهای پیروان برای تشکیلات فرقه، استفاده از دسترسیهای آنها در مراکز مختلف است. هر یک از اعضا در یکی از دوایر دولتی یا خصوصی، مشغول به کار بوده و رابطه مرید و مرادی و اعتقاد به جایگاه معنوی سرکرده، اقتضا دارد که مریدان، مطیع فرقه باشند. بهاینترتیب، تشکیلات فرقه با شناسایی اعضای متنفذ و بهرهگیری از ایشان، اهداف فرقه را پیش میبرد.
۵- توسعه ساختار تشکیلاتی
یکی از ویژگیهای فرقهها، توسعه تشکیلات و ساختار فرقهای است. سرکردگان فرق با سوءاستفاده از توان اعضا، ساختار تشکیلاتی فرقه را گسترش داده و برای تحقق هرچه بهتر این مهم، از ظرفیت مریدان و تقسیم کار میان آنها بهره میجویند. این امر، یکی از شگردهای جریانهای فرقهای است که ضمن توسعهبخشی به فرق، عموم پیروان را در منافع و اهداف فرقهای، سهیم کرده و با خلق مشغولیت و مسئولیتهای کاذب، میکوشد اعضا را حفظ نماید. فرقههای «رامالله» و «عرفان حلقه»، از نمونههای برجسته در بهرهبرداری از انبوه پیروان بهعنوان سربازان بدون اجرت هستند. بنابر آنچه گذشت، میتوان به پرسش مطرح شده در بالا اینچنین پاسخ داد که: فرایند جذب، تابع برنامهریزی و طراحیهای منظم تشکیلاتی و فرقهای است. البته این فرضیه، نافی وجود مواردی معدود از جذب بدون برنامهریزی نبوده و سخن از رویکرد غالب در جریانهای فرقهای است. جذبهای بدون طراحی تشکیلاتی، عموماً ریشه روانشناختی دارند و در این حوزه، جای نمیگیرند.
بررسی فرایند جذب در جریانهای فرقهای
فرقهها با استفاده از ابزارهای متنوع، فرایند جذب اعضا را دنبال میکنند. برخی از مهمترین این ابزارها عبارتاند از:
الفـ: شبکههای اجتماعی و فضای مجازی.
بـ: تبلیغ در مراکز عمومی مانند پارکها و تفرجگاهها.
پـ: حضور در مراکز امدادی و حمایتی، مانند مراکز ترک اعتیاد.
تـ: تبلیغ در محیطهای آموزشگاهی مانند دانشگاهها.
ثـ: جذب از طریق دوستان و متعهد ساختن پیروان به جذب خویشاوندان و آشنایان.
جـ: برگزاری جلسات و همایشهای کنترل شده و دعوت افراد جدید.
| بیشتر بخوانید: چهار نوع فرقه و ویژگیهای مشترک آنها
توصیف و تبیین فوق، نشان داد که جذب کردن افراد به جریانهای فرقهای، فرایندی کاملاً برنامهریزی و مهندسی شده است، اما آیا این موضوع، بدین معناست که جذب شدن نیز فرایندی دارای برنامه و طراحی است؟ بهعبارتدیگر، آیا افراد جامعه، خود به دنبال جریانهای فرقهای راه افتاده، نشانههای آن را جویا شده و به انتخاب خویشتن، فرقه مطلوبشان را برمیگزینند؟! صرفنظر از قاعده وجود شواهد و استثنائات در هر امری، حقیقت مبرهن دراینرابطه، حادثهای، تصادفی و اتفاقی بودن امر جذب شدن به فرقههاست. افراد برای جذب به جریانهای فرقهای، برنامهریزی نمیکنند. نمیتوان فردی را تصور کرد که صبح هنگام از خواب برخیزد و بگوید: «باید امروز عضو یک فرقه شوم» و آنگاه، صفحات مجازی و اماکن مختلف را درنوردیده تا فرقه مطلوب خود را بیابد! چنین گمانی، فاقد منطق خواهد بود. البته این استدلال، به معنای بیدلیلی جذب به فرقهها نیست و استدلالهای زیادی در خصوص چرایی پیوستن به فِرَق وجود دارد. باید توجه داشت که سخن از تصادفی و اتفاقی بودنِ جذب شدن، صحبت از «لحظه جذب» است و اینکه افراد برای جذب شدن، طراحی از پیش نداشته و برنامهای نزد خود تعریف نکردهاند. بسیاری از عناصر فرقهای با درک این مهم، از آن برای پیشبرد هرچه بهتر تبلیغات خود بهره میجویند. تمرکز بر افراد مشکلدار و آسیبدیده روحی – جسمی و اتخاذ رفتارهای محبتآمیز و حمایتی در قبال ایشان، نخستین جرقه همان لحظه جذب شدن فرد به فرقه است و آغازی بر یک تراژدی زیست فرقهای.
تکنیکهای جذب و حفظ
پرداختن به تمام زوایا و تکنیکهای جذب جریانهای فرقهای در این مجال نمیگنجد و نیازمند بستری مستقل است و در اینجا صرفاً برخی از مهمترین شگردهای جذب مورد اشاره قرار میگیرد:
کنترل ذهن
مارگارت تالر سینگر و استیون حسن، محققان جریانهای فرقهای در کتابهای خود (به ترتیب، فرقهها در میان ما و مبارزه با کنترل ذهن فرقهها)، قائل به تفکیک میان کنترل ذهن و مغزشویی هستند؛ اما در بسیاری از دیگر آثار مرتبط با این حوزه، این دو مقوله، یکی انگاشته شدهاند. معتقدان به تفکیک، مغزشویی را عملی اجباری شمرده و بعضاً نوعی شکنجه را در تحقق عمل مغزشویی دخیل میدانند؛ اما تکنیک کنترل ذهن را عملی بهظاهر، اختیاری قلمداد میکنند که سوژه با عامل کنترل ذهن، همکاری داشته و مقاومتی از خود نشان نمیدهد. در مغزشویی و کنترل ذهن، هدف، تغییر ارزشها و باورهای ذهنی گذشته فرد و جایگزین ساختن ارزشهای تازه در ضمیر شخص است. همچنین در هر دو روش، هدف اصلی، منطبق ساختن فرد با شرایط جدید و اهداف فرقه است. تغییر شخصیت و ایجاد فرمانبرداری در هر دو شیوه، صورت میگیرد؛ اما تفاوت عمده در راهکارهای تحقق هدف است؛ اجبار شبه اختیاری یا اختیار ناخودآگاه. شستشوی مغزی، پروسهای است که میتوان آن را یک قدم کوچک برای تأثیرگذاری در هر زمان نامید؛ بنابراین فرد، ذره ذره بی آنکه متوجه باشد، تغییر میکند. این درست، مانند مثال پختن یک قورباغه در یک دیگ است. اگر به تدریج، دیگ را از حالت سرد به جوش برسانیم، قورباغه به هیچ وجه متوجه نمی شود چه اتفاقی در حال رخ دادن است و وقتی هم دریابد قضیه از چه قرار است، دیگر دیر شده، چراکه عضلاتش پخته اند و دیگر برای جهیدن قابل استفاده نیستند. نکته قابل تأمل آنکه، امر رایج در فرقهها، کنترل ذهن است نه مغزشویی، مگر اینکه ویژگی اجبار را در عمل مغزشویی نادیده بگیریم که در این صورت، تفاوتی با کنترل ذهن نخواهدداشت.
کنترل رفتار
یکی از تکنیکهای مهم فرقهها در جذب و حفظ اعضا، کنترل رفتار است. فرقهها عمدتاً از طریق جمعآوری اطلاعات شخصی افراد به کنترل آنها در جهت منافع و مطامع تشکیلات میپردازند. در کنترل رفتار، برعکس کنترل ذهن، قربانی نسبت به این امر آگاهی دارد. این تکنیک به اشکال مختلف اجرا میشود که ارعاب و تهدید، ایجاد وابستگی (مادی و معنوی)، شانتاژ (با اتکا به اسرار مگوی قربانی) و تطمیع (افراد برای نیل به یک خواسته یا رفع یک آسیب، بهویژه در آسیبدیدگان اجتماعی)، از آن جملهاند.
راه نجات
انسان همواره به دنبال راه نجات و رستگاری بوده است. فرقهها با اتکا به این خصلت ذاتی انسان، در تبلیغاتشان بر قابلیت نجاتبخشی خود و گمراهی دیگران تأکید میورزند. به عبارت دقیقتر، آنها در عین حالی که فرزندان خلف کثرتگرایی هستند، اما بهشدت انحصارگرا بوده و خود را یگانه راه نجات میدانند. جریانهای فرقهای، مدام بر برگزیدگی فرد جذب شده و پیروان تأکید نموده و به آنها چنین القا میکنند که فقط شما راه نجات را پیدا کردهاید و بر صراط رستگاری قرار دارید. برای مثال، در بررسی مجموعهای از سخنرانیهای مؤسس انجمن حجتیه، وی بر این امر تأکید میکند که «در این گیتی فقط شما هستید که دغدغه امام زمان (عج) را دارید. فقط شما هستید که اسلام اهلالبیت (ع) را شناختهاید. فقط شما هستید که میتوانید در برابر بهائیت بایستید».
بمباران عشق و محبت
انسان ذاتاً به محبت دیگران نیاز دارد. این کیمیای کم بدیل از چنان جذابیتی برخوردار است که قدرت عقل و منطق را مسحور خودساخته و بر مسند برتری مینشیند. در میدان کشاکش این دو، کمتر صحنهای میتوان دید که به شکست عشق ختم شود. فرقهها با درک این مهم، در فرایند جذب و حفظ افراد، هرگز به دامن منطقِ کلام و کلامِ منطق، چنگ نزده و با اتکا به بمباران عشق و محبت، اشخاص را زمینگیر فرقه میسازند. برای تأثیرگذاری بیشتر این تکنیک، استفاده از جنس مخالف، اهمیت زیادی دارد. این شگرد، زمانی برجسته و مؤثر میشود که قربانی و هدف بمباران، در زندگی فردی و اجتماعی خود با طردشدگی مواجه بوده و عشق خانوادگی و اجتماعی را تجربه نکرده باشد. بیتردید، شکنندگی این افراد، بستری برای تأثیرپذیری بیشتر از مقوله ابراز محبت عناصر فرقهای و متعاقباً، تمایل به جذب است.
جذب، عملی ضد حقوق بشر
باید توجه داشت، شگردهای فوقالذکر که فرقهها را در نیل به جذب پیروان و توسعه تشکیلاتی یاری میکنند، درعینحال، یکی از مهمترین مصادیق اقدامات ضد حقوق بشری محسوب میشود که از سوی مراکز اروپایی نیز مورد تأکید قرار گرفته است. اندیشمندان غربی در بدایت بحث چرایی ضرورت مقابله با فرقهها و نهایتاً حرکت در مسیر تقنینی کردن مقابله و تدوین قوانین ضد فرقهای، به همین تکنیکها استناد نموده و آنها را نمونههایی از نقض آشکار حقوق بشر خواندهاند. به اعتقاد ایشان، سوءاستفاده از نقیصههای روانی انسان، به معنای تحمیق بوده و با شرافت و کرامت انسانی در تعارض قرار دارد، بهویژه اگر این سوءاستفاده، متوجه کودکان، کهنسالان و آسیبدیدگان اجتماعی باشد. البته برخی از این تکنیکها در مواضع مختلف، از جمله علوم ارتباطات و درمانگری اجتماعی نیز مورد استفاده قرار میگیرد؛ اما بهرهگیری از آنها توسط فرقهها به این دلیل، غیرانسانی تلقی میشود که: اولاً این اقدام، نه با هدف رشد و تعالی فرد، بلکه بهمنظور فریب صورت میگیرد. ثانیاً، اختیار انسان در این گزینش بهشدت مخدوش شده و عمل مجاب سازی انجام میپذیرد. ثالثاً، این اقدام بر نقاط ضعف روانی فرد مینشیند و بهنوعی سوءاستفاده تلقی میشود. رابعاً، این تکنیکها نه با هدف درمانگری، بلکه بهقصد بیمارسازی فرد، اجرایی میگردد.
بنابر آنچه گذشت، فرایند جذب در جریانهای فرقهای، عملی اساسی بوده که شاکله و تداوم حیات فرقه بدان متکی است. با عنایت به بررسی شگردها و ابعاد این اقدام، جنبه غیرانسانی آن مشهود است؛ امری که به موضعگیری طرفداران حقوق بشر، علیه فرقهها و تصویب قوانین ضد فرقه در بسیاری از جوامع انجامیده. بیتردید، بررسی و تحلیل این جنبه از فرقهها، اهمیت زیادی در مطالعات فرقه شناسی داشته و زمینه را برای توسعه و تعمیق تحقیقات علمی و متعاقب آن، اقدامات کاربردی در مواجهه مؤثر با جریانهای فرقهای و خطرات و آسیبهای محتمل آنها فراهم میسازد.